گفتند دیگر نیست ، جز این دفتر ِ زرد
این دست خط ِ مانده از پرواز ِ یک مرد
در پرسه های مرز، هنگام ِ تجسس
در خاکریزی ، در جنوب ِ غربی ِ درد
با دست خط ِ کهنه ای از خط گذشته
آنسوی مین ها بود ، پشت ِ بوته ای زرد
بوی عجیب ِ شیمیایی داشت انگار
دفتر زبانش بسته بود و سرفه می کرد
تک سرفه ها وقتی ورق می خورد در باد
صد ها غزل پر می کشیدند آه .....برگرد
حتی پلاکی، استخوانی نیست ،اما
دفتر نشانی بود، از ایام ِ نامرد
تنها نشانش یک ورق قرآن که اینجا
در لای دفتر مانده ، یک هم رزم، همدرد
یک قطعه عکس کهنه و بی رنگ مانده
پر از گلایه ، چشمهایی خسته و سرد
پر از سکوت اما پر از فریاد ها بود
این دفتر آواره ی غمگین و شبگرد
در پرسه های مرز، هنگام تجسس
در خاکریزی ، در جنوب غربی درد
اکرم بهرامچی
کلمات کلیدی این مطلب :
دست ،
خط ،
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/11/2 در ساعت : 11:11:59
| تعداد مشاهده این شعر :
1162
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.