ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



گره گشایی از بیت(صـد شـکـر کـه چـون صـبـح نـکـردیـم فـضـولـی...بــا مــا نــفــســی بــود کــه بــر آیــنــه کــم زد) حضرت بیدل


صـد شـکـر کـه چـون صـبـح نـکـردیـم فـضـولـی



بــا مــا نــفــســی بــود کــه بــر آیــنــه کــم زد



قبل از پرداخت مستقیم به بیت فوق لازم است به پیش درآمدی که در حقیقت کلید گره گشایی کل موضوع است اشاره ای داشته باشیم همانطور که مستحضر هستید از قدیم الایام یکی از راههای امتحان زنده و یا مرده بودن یک شخص این بوده است که در جلوی دهان او آیینه می گذاشته اند تا از تاثیر و یا عدم تاثیر نفسش بر آینه حکم بر زنده و یا مرده بودن او دهند



حال با این دیدگاه به بیت زیر از حضرت بیدل توجه بفرمایید:



شـبـهـهٔ هـسـتـی چو سحر می‌کندم خون به جگر



آیـــنـــه بــنــدم بــه عــدم ‌کــز نــفــس آرم خــبــری



شاعر در بیت بالا می گوید تردیدی که در هستی و نیستی داریم ما را چون سحر خون به جکر می کند چون سحر نیز اسیر هستی و نیستی خود است یک دم هست می شود و دمی دیگر نیست به همین دلیل باید در جلوی دهان عدم آیینه ای قرار دهم  شاید نفسی بر آیینه عدم نشست و ما به هستی پی بردیم



و حال به بیت زیر توجه بفرمایید



چه خوش است عمر سبک عنان‌گذرد ز ما و من آنچنان



کــه چــو صــبــح در دم امـتـحـان نـفـتـد بـر آیـنـه بـار مـا



اینجا هم شاعر می گوید ای کاش مرگ ما چنان آسان و خوشگوار باشد  که نیازی به آینه برای اثبات مرگ ما نباشد و ههمچون صبح  نباشیم که برای اثبات هستیش سحر گاه بر صفحه ی آیینه(دنیا) می نشیند و با امتحان و تاثیر نفسش بر آینه از هستی خود حکایت می کند



و همچنین بیت زیر:



فـغـان‌کـه بـوی حـضوری نبردکوشش فطرت



چـوصـبـح طـعـمـهٔ زنـگ نـفـس شـد آیـنـهٔ ما



اینجا حضرت بیدل می فرمایند  تلاش فطرت برای نشان دادن خویش راه به جایی نبرد و اگر حضوری هم بود قربانی زندگی مادی شد همچون صبح که برای اثبات وجودش صبحگاه نفسش بر آینه می نشیند ولی به مرور زمان همین نفس و نمناکی باعث زنگار بستن آیینه می شود



نکاتی کلیدی در درک موضوع (فارغ از تاویل نهفته) ارتباط سه وآژه ی صبح ، تنفس و آینه است  تاثیر صبحگاه  بر آینه  نمی است که از آن به تنفس صبح یاد شده است همین تاثیر است که دلیل اثبات هستی صبح شمرده شده است (همچون آینه ای که برای اثبات حیات در مسیر تنفس کسی قرار گیرد و رد به جا مانده بر آن دلیل زندگی شمرده شود)



 



و بیت زیر :



حــیــاکــنــیــد بــه پــیــری زوانــمــود طــرب



سـحـر چـوآیـنـه‌گـیـرد نـفس شب تار است



 اینجا هم شاعر می گوید که از اظهار طرب در زمان پیری و کهولت بپرهیزید  همچون صبح نباشید که چون بخواهد خود رادر آینه ببیند و خود اظهاری کند نفسش باعث کدورت آینه شده و تاریکی به بار می آورد



و بیت بسیار زیبای زیر :



چـون صـبـح بـی‌غـبـار نـفـس زنـده‌ایم و بس



شــبــنــم صــفــاســت آیــنــهٔ امــتــحـان مـا



حضرت بیدل می فرمایند ما چون صبح زندگی و هستی مان در گرو ضبط نفس است و گواه ما در این میانه شبنم است  ک چون صبح نفسی بزند از بین میرود (درحقیقت  اینجا شبنم نقش آینه را برای امتحان هستی و نیستی بازی می کند........ هستی و تنفس صبح باعث نیستی شبنم می شود و نیستی صبح ضامن دوام و هستی شبنم است)



با توضیحات فوق حال به بیت مورد نظر می پردازیم



صـد شـکـر کـه چـون صـبـح نـکـردیـم فـضـولـی   



بــا مــا نــفــســی بــود کــه بــر آیــنــه کــم زد



 دراین بیت نیز حضرت بیدل می فرمایند  ما بدنبال هیچ راهی برای نشان دادن و اظهارهستی خود چون صبح نبودیم (در حقیقت مراد ما فنا شدن است نه هستی) و اگر در این میانه تیز نفسی داشته ایم هیچگاه نخواسته ایم چون صبح اثری از آن بر آیینه ی اظهار بر جای بگذاریم



(آینه اینجا نیز وسیله اظهار تعین است )



خداوند  بی همتا در سوره ی تکویر به تنفس صبح سوگند خورده است آنجایی که می فرماید و (صبح اذا تنفس )



بی شک این موضوع برای حضرت بیدل الهام بخش بوده است .چرا که در اغلب ابیات وقتی به صبح اشاره می کند تنفس صبح را نیز در میان کشیده است.



رضا کرمی


کلمات کلیدی این مطلب :  گره ، گشایی ، از ، بیت(صـد ، شـکـر ، کـه ، چـون ، صـبـح ، نـکـردیـم ، فـضـولـی...بــا ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/11/2 در ساعت : 18:4:43   |  تعداد مشاهده این شعر :  10378


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

سیاوش پورافشار
1390/11/2 در ساعت : 21:16:14

درود بر استاد کرمی بزرگوار از پستهای بیدل خوانی شما لذت می برم امیدوارم همچنان ادامه داشته باشد فرقی که این پست داشت را شما خودتان اشاره کرده اید اما قبلا شما خود به طور مستقیم بیت یا ابیات را تشریح می کردید و همین کمکی بود برای ما که بتوانیم راحت تر از دیدگاههای دیگر بررسی کنیم در هرصورت با توجه به نمونه های ابیاتی که آورده اید می توان گره گشایی از بیت نمود اما نقش بعضی کلمات در ابیت شاهد دقیقا مثل بیت اصلی نیست
اما برسیم به بیت

صـد شـکـر کـه چـون صـبـح نـکـردیـم فـضـولـی


بــا مــا نــفــســی بــود کــه بــر آیــنــه کــم زد
ابندا بررسی واژه های کلیدی بیت:
صبح:در بیشتر مواقع نمادی از امید می باشد و می بینیم که در نثرها و اشعار بیشتر زمانها آن را با واژه هایی چون صبح امید و صبح صادق می آورند اما هدف بیدل در این بیت تداعی این معنا ها از صبح نیستند می دانیم که صبح و سحر تلاششات برای براندازی شب است اما نمی دانند چقدر عمر خودشان کوتاه است شاید به خاطر همین بحث است که بیدل یکی از خصوصیات صبح را فضولی آورده است
فضولی: فضول در فارسي به معني فضولي در عربي به کار رود; آنکه بي جهت در کار ديگران مداخله کند. شاید نظر حضرت بیدل سرک کشیدن صبح در کار شب است و این کار را فضولی برآورد کرده است

نفس:اشاره به حیات می کند. بیدل در این بیت صبح را موجودی که دارای نفس است آورده است و با استفاده از صنعت بیانی پرسونیفیکاسیون صبح را انسانی فرض کرده است که فضولی می کند شاید با این بیت حافظ بهتر بتوان فوضلی را در شعر شناخت
مرا به رندي و عشق آن فضول عيب کند
که اعتراض بر اسرار علم غيب کند.


آینه:نشانه از حیرت، فکر، دل و...بوده است آینه نماد راستگو بودن نیز هست
حالا با توجه به واکاوی کلمات کلیدی بیت میتوان به اینگونه بیت را معنا کرد
می گوید: بسیار شکر می گویم که عمری را که گذراندم(نفس زدن) مثل صبح به این صرف نشد که در کار هایی که به من مر بوط نمی شود یا برای کمال من لازم نبود هدر دهم . به خاطر همین خصیصه عمر من کمتر در حیرتی که به علت عدم دریافت اشراق بود طی شد. استاد کرمی عزیز دست شما درد نکند اجرتان با حق امیدوارم این بحث با حضور دوستان داغتر شود
سیاوش پورافشار
1390/11/3 در ساعت : 0:46:45
استاد کرمی با اجازه شما
جناب استاد وثوقی عزیز
من فکر کنم زد در مصرع دوم بر می گردد به نفس نه کم یعنی نفس زدن که عبارتی رایج است
مصطفی پورکریمی
1390/11/3 در ساعت : 1:17:21
جناب استاد کرمی عزیز

مطابق با شاهد مثال های جالبی که آورده اید در شبکه ی تداعی بیدل " صبح" کنایه از فرصت کم و کوتاهی عمر ( جلوه گری ) است و برزخی ست بین شب و روز که در واقع هیچ حیثیتی ندارد بلکه مقدمه و شروع طلوع و توهم محض است پس هرچه هست جلوه ی خورشید است ولا غیر.
اما" نفس" را حضرت بیدل از آیه ی هیجدهم سوره ی مبارکه ی "تکویر" وام گرفته است که می فرماید" والصبح اذا تنفس " نفس کشیدن آغاز زندگی است وقطع آن پایان زندگی .
" آینه " کنایه از محل تجلیات حضرت محبوب است و همانطور که نفس کشیدن در جلو آینه سبب کدورت و زنگار می شود .خودبینی هم سبب کدورت دل که آینه ی تجلیات است می شود.
با این مقدمه شرح بیت این گونه است :
خدا را شکر که حتی به اندازه ی صبح هم که جلوه گری اش به اندازه یک نفس اولا آینه ی شب را کدر می کند و ستاره ها را محو می نماید وثانیا با طلوع آفتاب از بین می رود هم نیست و ما به همان اندازه هم فضولی ( خودنمایی) نکرده ایم و نفسی هم که می کشیم ( جلوه ای ) که داریم چنان بوده که کمتر رنگ تعلق داشته و به آینه ی تجلیات کدورت وارد کرده است . والسلام.... و الله اعلم
ابراهیم حاج محمدی
1390/11/3 در ساعت : 11:26:24
سلام بر استاد عزیز جناب کرمی
ابتکار جالبی است اینکه ابتدا مخاطب تدبر و تأملی در بیت داشته باشد و پس از جمع بندی نظرات به مفهوم بیت دست یابیم . دوستان نظرات خوبی داده اند . صبح و نفس هردو دمیدنی اند { باش تا صبح دولتت بدمد } و هردو کوتاه { دَم } اند و تداول هر دو نماد تکاپو و حیات است . منتها من از منظر دیگری اجازه دهید ان قلتی باصطلاح طلبه ها داشته باشم تا شاید کمکی باشد به گشودن معنای این بیت
ببینید دو معنا از بیت قابل برداشت است
1- صد شکر که ما هم همانگونه که صبح فضولی نکرد فضولی نکردیم و نفسی داشتیم که آینه را کدر نکرد
2- صد شکر که ما مانند صبح فضولی نکردیم { یعنی آن گونه که صبح فضولی کرد ما فضولی نکردیم و.......... }
به نظر قاصر من می رسد که معنای اول درست باشد حالا برداشت شخص شما چیست هنوز دست نیافته ام اما از نظراتی که دوستان داده اند بر می آید که نظر دوم را برگزیده اند !!!! حتی در این بیت که شما بدان اشاره کرده اید :
چه خوش است عمر سبک عنان‌گذرد ز ما و من آنچنان
کــه چــو صــبــح در دم امـتـحـان نـفـتـد بـر آیـنـه بـار مـا
شباهت ما و آینه را حضرت بیدل در این می داند که هم ما و هم صبح دمیدن مان { نفس کشیدن ما و طلوع صبح } هر دو در این خصوصیت مشترکند که بار نفسمان بر آینه نمی افتد . والله العالم .
=============
درود بر شما استاد حاج محمدی عزیز از منظر خوبی به نظاره نشسته اید هر چند اگر دیدگاه شما را مبنا قرار دهیم در کلیت موضوع تفاوت چندانی نخواهد کرد و در هردو مورد تاکید بر ضبط نفس است
البته در همین ابیاتی که بنده ذکر کرده ام حضرت بیدل در یک مورد به صراحت عنوان می کند که نمی خواهد چون صبح از آثار نفسش زنگار نصیب آینه شود..توجه بفرمایید:

فـغـان‌کـه بـوی حـضوری نبردکوشش فطرت

چـوصـبـح طـعـمـهٔ زنـگ نـفـس شـد آیـنـهٔ ما
ابراهیم حاج محمدی
1390/11/3 در ساعت : 11:29:21
این بیت هم مؤید برداشت من است از بیت مقصد :
چـون صـبـح بـی‌غـبـار نـفـس زنـده‌ایم و بس
شــبــنــم صــفــاســت آیــنــهٔ امــتــحـان مـا
یعنی همانگونه که صبح دمیدنش بی غبار نفس است زنده بودن ما هم بی غبار نفس است .
محمد وثوقی
1390/11/2 در ساعت : 23:0:5
سلام بر استاد کرمی بزرگوار
در حد درک من قضیه از این قرار است:
فضولی کردن صبح، «طلوع» صبح است؛ طلوعی که به هر حال با نوعی «خودنمایی» همراه است.
آینه: چه از جنس شیشه باشد چه فلز صیقل‌خورده، با نفس (دم، آه) یا مکدر و تیره می‌شود یا زنگارزده:
فریاد که نقشی ندمانید حبابم
تا دم زدم این آینه از تاب نفس ریخت
و
صاف طرب ز هستی ما درد کلفت ست
دارد نفس چو آینه روز سیاه ما
کم زدن: به معنی «پست شمردن و به حساب نیاوردن» است. ظاهراً معانی دیگرش این‌جا مراد نیست.
بنابراین مفهوم بیت چیزی از این دست باید باشد:
شکر که ما مانند صبح به خودبینی و خودنمایی گرفتار نشدیم [تا غره شویم و گمان کنیم می‌توانیم در کار عالم فضولی کنیم و از اسرارش کاملاً سر در بیاوریم] بل که از همان اول همتی در وجود ما بود که نقش‌خودبینی [در آینه] و خودنمایی [فضولی در اسرار وجود] را از خویش زدودیم. در چند بیت بعد هم از منظر دیگری به این معنا پرداخته است:
اقبال عرق کرد ز سامان حبابم
تا کوس به شهرت زند از شرم به نم زد
و اگر بنا باشد به بیت رنگ عرفانی بدهیم؛ با بحث «فنا» سازگار تواند افتاد.
مستدام باشید.
سید مهدی طباطبایی
1390/11/3 در ساعت : 7:31:44
سلام جناب کرمی عزیز
به نظر می‌رسد با توضیحات شما و دیگر دوستان، بیت گره‌گشایی شده است. در هر حال به پاس احترام به زحماتتان، مواردی را تقدیم می‌دارم.
1. اگرچه دمیدن صبح در شعر بیدل نماد کوتاهی فرصت است امّا از منظر بیدل، همین دمیدن اندک نیز ـ چون با خودنمایی همراه است ـ نوعی فضولی است.
2. خودنمایی صبح با دمیدن همراه است. بیدل نیز ابزار این خودنمایی را در اختیار دارد. (= نفس‌کشیدن)
3. کمترین مجال نفس برای ظاهر شدن، آینه است (آینه‌ای که فراروی انسان محتضر می‌گرفتند) امّا نفس بیدل (= هستی و زندگانی او) از این مجال اندک نیز برای نمایاندن خویش استفاده نکرده است.
3. ترکیب مصرع دوّم «بر آینه زدن» به معنی «ظاهر شدن در آینه» و «پدیدار شدن» (در مفهوم کلّی) است.

برقرار باشید.
ارادتمند
محمد وثوقی
1390/11/3 در ساعت : 11:37:7
سلام بر همه‌ی عزیزان و اساتید محترم
دارم امید عاطفتی از جناب دوست
کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست
استاد پورکریمی گرامی هر جا باشند عطر و بوی عرفانی را به ارمغان می‌برند و من شخصاً بسیار از ایشان آموخته‌ام. در خصوص نظر جالب و قابل تأملشان چند نکته‌ عرض می‌کنم:
ـ در آیه‌‌یی که ذکر فرموده‌اند؛ به صبح قسم یاد شده است و لابد به چیز بی‌ارزش و فاقد حیثیت (مثلاً صبح کاذب) قسم نمی‌خورند.
تنفس را در آن آیه به معنی «گسترش یافتن» (قاموس) و روشن شدن (المنجد) گفته‌اند. المیزان می‌فرماید: اگر صبح را دارای تنفس خوانده، به این مناسبت است که صبح نور خود را در افق می‌گستراند و ظلمت را که افق را فرا گرفته بود از بین می‌برد و این نوعی استعاره است که صبح بعد از شکافتن ظلمت و طلوع کردن، به کسی تشبیه شده که بعد از اعمال دشواری که انجام داده لحظه‌یی فراغت یافته تا استراحت کند و نفسی عمیق بکشد. روشنی افق تنفسی است از صبح. زمخشری روح و نسیم صبح‌گاهی را تنفس صبح می‌داند. (نقل به مضمون. ضمناً علامه نظر زمخشری را بعید می‌داند).
ـ عالم، خودش آینه است نه این‌که آینه‌یی باشد و عالمی در آن متجلی شده باشد. من گمان می‌کنم بیدل هنگام سرودن این بیت (که به تصریح خودش در ایام پیریش بوده) به این معنا رسیده باشد. بنابراین آینه در آینگی را رد می‌کند و خود عالم را آینه می‌نامد؛ آینه‌یی که بیدل در صدد نفی‌اش برآمده تا شهودش بی‌واسطه‌ی غیر باشد...
نکته‌یی هم راجع به نظر استاد کرمی عزیز عرض کنم:
در آن بحث آینه و محتضر، که از دست‌مایه‌های خصوصاً سبک هندی است؛ به نظرم با نوعی «مخالف‌خوانی تصویری» در این بیت بیدل مواجهیم. یعنی گمان من آن است که بیدل در این تصویر «ایهامی» به کار برده و معنی دیگر «نفس» را در نظر داشته: «همت». (به ترکیب عبارات توجه بفرمایید: با ما نفسی بود؛ نه ما نفسی داریم...) این نکته‌ی مفصلی است که اجمالاً عرض شد.
و در آخر خدمت دوست بزرگوارم جناب پورافشار هم عرض ادب و ارادت دارم: من نتوانستم نحو جمله را آنگونه که فرمودید مرتب کنم: با ما نفسی زد که بر آینه کم بود؟ تا آن‌جا که من می دانم «کم زدن» اصطلاح رایجی بوده است.

مستدام باشید.
سید مهدی نژاد هاشمی
1390/11/2 در ساعت : 23:8:52
ممنون دوست عزیز از زحمتتان استفاده کردم
سیاوش پورافشار
1390/11/3 در ساعت : 7:38:9
فکر می کنم اینگونه بهتر شد که مخاطب اول خودش در بیت غور می کند و بعدا که شما نتیجه رهیافت خود بر بیت را اعلام می فرماید مخاطب با بیت قرابت بیشتری احساس می کند در هر صورت بیدل فلسفی نگر را خود می دانید که در مورد معنی بسیاری از ابیات او بین ادیبان تفاوت هست بنابراین اینگونه می توان گفت که شعر بیدل دریایی است که هر کسی حداقل کاسه ای از آن می تواند نوشید. در مورد بیت هم با توضیحتان به معنای نهایی بیت رسیده اید تشکر
مصطفی پورکریمی
1390/11/4 در ساعت : 0:31:9
سلام بر دوستان عزیزم
من عرض نکردم صبح چیز بدی است صبح به سبب این که نوید طلوع را می دهد عزیز است و خداوند هم به آن قسم یاد کرده است غرض من از بیان این نکته که عرض کردم حیثیتی ندارد این است که صبح چیزی غیر از آثار طلوع خورشید نیست پس اگر جلوه و نفسی هم دارد مربوط به خودش نیست بنابر این از دید یک ناظر خارجی صبح هیچ حیثیتی ندارد هر چه هست آثار تابش خورشید است اما در ضمیر خودش خود را چیزی می داند و این همان نکته ای ست که بیدل از آن به فضولی یاد می کند .درواقع می گوید ما هم از دید یک عارف و ناظر بیرونی مثل صبح هیچ استقلالی نداریم و هر چه هست تجلیات ذات و صفات است ما اسم هستیم ما آینه ایم و اگر هم در خیال خود نفسی و حیثیتی احساس کنیم به هر اندازه که این نفس و حیثیت ( خودبینی) عمیق باشد حجاب می شود آینه را کدر می کند .....اگر نمی توانم منظور خود را منتقل کنم باز هم معذرت می خواهم .موفق باشید .
بازدید امروز : 20,438 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,576,398
logo-samandehi