صدای خنده شنیدم ز کوی همسایه
خدا کند که سر آید سیاهی و سایه
قطار شادی و شوقی که باز می بینم
شکوفه ی شب عید است و آیه در آیه
نشسته سبزه به غیرت به پای لخت بهار
خریده دامن و پوشانده لایه بر لایه
نسیم خرم اردیبهشت این سامان
خدا کند ببرد این شب فرومایه
بیا که شادی خود را به نرخ خنده ی دوست
شبانه عرضه کنم زیر قیمت پایه
بزن به نام زمین ای خدای خوبی ها
پرند عشق و امید و کلید سرمایه
سلیس گویم و ساده که ابر غصه برو
و شادمانه بباران ، بدون پیرایه
غزل "خنده همسایه" از مجموعه "دیوان غزلیات ایمان"