زخمی است تا همیشه گلوئی که داس را
بوسیده است و تشنه تپیده هراس را
امشب پدر که نه همه ی جهل آمده است
اجرا کند بروی تو حکم قصاص را
حتی تمام ماه کفن پوش می دمد
در حجله حریر تنت انعکاس را
پا بر زمین نکش که به صیاد امید نیست
در زیر تیغ کینه رگ التماس را
در لحظه های تلخ وداعت شماره کن
گلهای سرخ رسته به روی لباس را
باید به خون خضاب کنی ای عروس گل
در شط شب ، تاثر صبح خلاص را
دل دل نکن کبوتر بسمل که این قفس
آغاز روشنی است شب ناسپاس را
تو غرق در تلاطم خون خواب می روی
دست پدر گرفته رگ خواب داس را
تاریخ ارسال :
1399/3/12 در ساعت : 11:11:35
| تعداد مشاهده این شعر :
73
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.