ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



نیاز


در روشنای مدرسه ی هفت سالگی م



آن جا کنار جوی خیابان نشست



قیچک نواز پیر .



سیگار زر



بر لب آن مرد رُفتگر



با زخم، زخم، زخمه ی انگشت های خویش



دردی نشاند بر تپش سیم های ساز



یکدست و بی درنگ



یک آسمانه چلچله ی مست شد رها ...



 



در بیقرارگاهی آن عصر بی تپش



ناگاه و بی روش



دستی برید تار غم انگیز ساز را



راهی نمانده است



در زیر این کبود



دیگر زمان زمانه ی عاشق شدن نبود ...



***



در روشنای مزگت ِ* دروازه



پنهان تر از همیشه



در تنگجای بقعه ی پیر ایستاده است



با آن لباس گُر گرفته ی خاکی



انگشت روی ماشه ی احساس



آوازهای گمشده ی میهن مرا



با قیچک ِ تفنگ در آغوش می کشد.



در زیر نور بی رمق تیرهای برق



در من نیاز کهنه تری تازه می شود



تاریک و محو



"کوچه ی دروازه" می شود



***



سی سال رفته است



در های و هوی خلوت گوری شکسته تر



ابر آمد و سکوت غم آلود را گریست



رودی دوید پشت " دبستان برق روز "



قیچک نواز پیر!



دلواپس ادامه ی ساز توام هنوز 



در این دل کویر.



////////////////////////////////////////////////////////////////



* مزگت : مسجد ( تلفظ محلی)


کلمات کلیدی این مطلب :  نیاز ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/11/6 در ساعت : 11:10:28   |  تعداد مشاهده این شعر :  1830


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

سیده فاطمه صداقتی نیا
1390/11/6 در ساعت : 11:26:4
وای خدای من!!!
چقد این قیچک و تفنگ را دوست دارم..قیچک نوازی و زابل و زاهدان...دیوانه کننده ست..من این فضا رو درک می کنم استاد...
ممنونم ممنونم...

..........................................

تشکر از حس تان.
خانم صداقتی نیا.
در کودکی های من رفتگری بود که قیچک می نواخت. قیچکی دست ساز. نام رفتگر نیاز بود از سرزمین تش باد که در شهر ما به غربت آمده بود.، با همان لباس هایی که می دانی . با سبیلی تاب داده و اندکی لبخند. خوب می نواخت در آن تنگی عصر. انفلاب که شد. ساز را گذاشت . تفنگ را برداشت ...
نسرین حیایی تهرانی
1390/11/6 در ساعت : 16:46:30
می شود با شعرهایتان حرف زد. می شود با آن ها درد دل کرد. می شود گوشه ای نشست و به قیچک نوازی نیاز گوش کرد و عاشق شد و نترسید که دوره ی عاشقی گذشته است. شعرهایتان همه همین گونه است. شما کشف بزرگی هستید استاد. خوشحالم که فارسی زبانان شما را دارد.

////////////////

ای وای برمن . خانم تهرانی , من نابود شدم. همین.
سیاوش پورافشار
1390/11/6 در ساعت : 20:49:33
سلام بزرگوار
در مورد وزن شعرتان درست است وزن دارد این روزها سپید و نیمایی در وزنهای غیر آهنگین با هم قاطی شده اند و اینقدر شعر سپید می خوانیم که گاهی اصلا از یاد می بریم نیما چه خواست و چه شد
اما در مورد تتابع اضافات در یک مصرع یا دوبیت حق با شماست در کل شعر زیاد شود ایراد دارد همچنین در کتاب فصاخت وبلاغت تتابع اضافات ایراد خوانده شده است باز جسارت مرا ببخشید
محمد تقی قشقایی
1390/11/6 در ساعت : 12:35:53
سلام جناب رحمانی عزیز
بسیار لذت می برم از این فضا و این بومی گرایی.
پایدار باشید
محمد علی هلال
1390/11/6 در ساعت : 17:57:6
سلام استاد رحمانی عزیز

ما را هم بردید به گذشته ای که اه از فغان در امد....

دست مریزاد
مهدی سیدحسینی
1390/11/6 در ساعت : 23:26:9
سلام جناب رحمانی استفاده بردم و ممنون از حضور و نظر لطف نسبت به رباعی اینجانب
به قول دوستان این رباعی تازه از تنو ربیرون آمده است به هرحال خوشحال شدم /
نسرین حیایی تهرانی
1390/11/7 در ساعت : 0:9:28
از افتادگی تان است این شکسته نفسی ها. راستی شما کشفی قدیمی هستید و میهمان عزیز فارسی زبانان.
اعظم پردل
1390/11/7 در ساعت : 14:20:10
دلواپس ادامه ی ساز توام هنوز

در این دل کویر.
خوشحالم که از دیار کویر بوده اید.خیلی زیبا


سارا وفایی زاده
1390/11/6 در ساعت : 11:34:3
سلام جناب رحمانی

خواندم ، زیبا بود.

پایدار باشید.
سیاوش پورافشار
1390/11/6 در ساعت : 17:47:13
درود بر استاد رحمانی عزیز
شعر خوب و با تصاویر زیبایی سرودید
با اجازه در مورد شعر شما نقد یا نکاتی داشتم امیدوارم آن را به حساب بی سوادی بنده بگذارید بنده شاگردی بیش نیستم
اولین نقدی که بر شعر شما دارم این است که وقتی جمله ای را می توانیم بر اساس صرف و نحو مرتب چید چه لزومی دارد پس و پیش کرد آن هم در شعر سپید که وزن ندارد بلکه این موسیقی جمله و واژه است که در آن مطرح است مثال
دردی نشاند بر تپش سیم های ساز
البته گاهی برای تاکید کلام یا در جاهایی موسیقی وار کردن شعر این پس و پیش کردن ممکن است خوب باشد.
همچنین استاد در شعرتان تتابع اضافات بر اساس طول شعرتان زیاد است اگر نگاهی بر این قسمت بیاندازید

سیگار زر
بر لب آن مرد رُفتگر
با زخم زخم زخمه ی انگشت های خویش
دردی نشاند بر تپش سیم های ساز
یکدست و بی درنگ
یک آسمانه چلچله ی مست شد رها ...
که این برای مخاطب خسته کننده است
همچنین دلیلی برای استفاده از واژه محلی مزگت به معنای مسجد نمی بینم معمولا لغات محلی در شعر بکار می رود که اسم مکان خاصی باشد یا معادل فارسی نداشته باشد
جسارت مرا ببخشید
استاد اگر نقد حقیر به نظرتان ناکارآمد بود میتوانید نظرم را تایید نکنید
///////////////////////////////////////////////////////////////////////////////

با تشکر از لطف شما
شعر نیمایی است و قاعدتا دارای وزن است, اما چون این وزن مختلف الارکان و به زبان گفتار نزدیک است, خواننده احساس نمی کند که موزون است . ضمنا معماری کلمات در شعر با چیدمان در نثر متفاوت است و بهتر که متفاوت باشد تا از نثر متمایز باشد.
تتابع اضافات جزو ضعف شعر محسوب نمی شود. ساکنان حرم ستر عفاف ملکوت...
در مورد مزگت هم هر دو یک بار معنایی دارند و کاربرد آن سلیقه ای است و به نوعی ادا کردن حق تلفط عامیانه و زنده نگه داشتن این کلمه است.
با شکر و تشکر
حمیدرضا اقبالدوست
1390/11/6 در ساعت : 22:59:18
پاینده باشید جناب رحمانی بسیار زیبا سروده اید / یا حق
محمدرضا درانی نژاد
1390/11/7 در ساعت : 22:33:49
درود برشما
شعر زیبایی را خواندم
زنده کردن خاطره ای کهنه که هیچوقت از دل نمی رود
آری همانگونه که خودتان در جواب آقای پور افشار فر مود هاید شعر کاملا نیمایی است و وزن نیمایی دارد و شعر سپید نیست .
البته تتابع اضافات مقداری به شعر ضربه می زند ولی موسیقی درونی شعر را ارتقاء می بخشد . به هر حال موفق و موید باشید
احمدرضا قدیریان
1390/11/7 در ساعت : 13:31:14
سلام بر استاد.
زیبا بود و سرشار از حسی غریب.
از دل برخاسته و لاجرم بر دل می نشیند.
برقرار باشید.
سید علمدار ابوطالبی نژاد
1390/11/7 در ساعت : 12:54:32
سلام آقای رحمانی عزیز
سرشاراز احساس و زیبا ودل انگیز بود .لذت بردم ازخوانش آن
مستدام باشید
وحیده گرجی
1390/11/8 در ساعت : 23:29:23
سلام و عرض ادب

زیبا بود...
یرافراز باشید.
سید حسن مبارز
1390/11/6 در ساعت : 13:4:42
در زیر نور بی رمق تیرهای برق
در من نیاز کهنه تری تازه می شود


پر از احساس و عاطفه بود . دست مریزاد
عباس خوش عمل کاشانی
1390/11/7 در ساعت : 21:12:10
انصافا سروده ای همه چیز تمام است.دست مریزاد.
سید مهدی نژاد هاشمی
1390/11/8 در ساعت : 17:34:18
با سلام شعرتان را نوشیدم دست مریزاد
علی‌رضا دل‌خوش
1390/11/6 در ساعت : 19:4:24
بسیاز دلبر بود و زیبا.
دست مریزاد استاد.
حمیده میرزاد
1390/11/7 در ساعت : 1:13:21
خواندمتان زیبا بود جناب رحمانی

بدرود
م. روحانی (نجوا کاشانی)
1390/11/7 در ساعت : 14:29:17
سلام بر استاد رحمانی عزیز ،
همه چیز در این شعر زیباست ، دگرگونی ها لمس میشوند ، موسیقی و چینش کلمات دلنشین است ، شاعرانگیتان در میدان و مدار کلمات مستدام
احسان اکابری
1390/11/8 در ساعت : 7:12:0
سلام آقای صادق رحمانی عزیز

امیدوارم حالتون خوب باشه
نیمایی زیبایی بود
خدا اون قیچک نواز اگر زندس بهش سلامتی و طول عمر بده و اگر در قید حیات نیست بیامرزدش
برای شما هم آرزوی موفقیت و شادکامی دارم
ابراهیم حاج محمدی
1390/11/7 در ساعت : 17:4:17
با سلام
نیمائی زیبا و فاخری بود و دلنشین . در فریمان ما هم قیچک نوازی بود که به یادش افتادم . خدایش رحمت کند . دست مریزاد جناب رحمانی عزیز .
علی اشرفی راد
1390/11/8 در ساعت : 9:7:28
باسلام
جناب رحمانی موفق باشید بسیار زیبابود
بازدید امروز : 7,840 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,563,800
logo-samandehi