چشم از زمانی که به دنیا باز کردم
موسیقی باران برایش ساز کردم
دردی که باید دوستان من ندانند
با دشمنان خود چرا ابراز کردم؟!
من اژدها در آستین می پروراندم
در نوع خود پیغمبرم، اعجاز کردم!!
این شب به سوی نور خواهد رفت حتما
حالا که درها را به رویش باز کردم
اینبار خود را می سپارم دست جاده
او رفته راهی را که من آغاز کردم...
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/11/8 در ساعت : 20:26:41
| تعداد مشاهده این شعر :
1597
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.