ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



خوانش شعر پرنده هم که باشی سروده عبدالرضا شهبازي به قلم شيرزاد بسطامي

 

باز خوانی شعر « پرنده هم که باشی »  از دفتر « بر مدار صا عقه و حیرت » / عبدالرضا شهبازی / انتشارات نارنج /چاپ  ۱۳۷۶/  شیرزاد بسطامی / گاهنامه ادبی مهرگان / شماره یازدهم /آذر ۸۵

عصر  کلی گویی گذشته است پس اصل کلان روایت نیز به طبع آن گذشت با آمدن مفهوم مرگ مولف نسخه ی کلان شاعر ها نیز پیچیده شد . اثر دیگر به اعتبار شاعر معتبر نیست بلکه فقط به صرف شعریت اش مانا و پویا خواهد ماند هما نطوری که معتقدم اگر روزی نام اخوان به فراموشی سپرده شود شعر زمستان همچنان زنده است.

پرنده هم که باشی

           روزی آسمان را

                           تمام می کنی.

رود هم که باشی

              روزی

                  زمین را

پس لااقل با همین کلمات  معمولی

                          به فکر فردا باش

که ماه

با لبخند تو

  جوانه می زند

و شعر اگر نباشد کودکا ن همیشه

                 در سکوتی عمیق

                               زاده می شوند.

شاید بر جسته ترین عنصر شعر بالا زبان باشد زبانی ساده اما صمیمی که شعر را هم شانه و موازی با مخاطب به زندگی وا می دارد و تاویل پذیری متن هر طبقه « مهتر و کهتر » از مخاطبین را برادر خونی خود می خواند و برای اثبات برادری خود به موازات ادبیات خلاقه ی معاصر دیگر از آن کلی گویی های معاصر خبری نمی دهد کلی گویی های فاخر و پیچیده در پر ده های ستر و عفاف ملکوت در بار یان و بیان اشراقی در قاموس اهل صفه کمتر می گنجد.

من شهبازی و جماعت کلماتش را جماعت اهل صفه می دانم و ساده و مانا ! شهبازی ساده زیستن با کلمات را ذات وحی می داند و شعر بی نقاب را شعر بی دروغ می خواند

لا اقل با همین کلمات معمولی / به فکر فردا باش

اما از دیگر شگرد های زیبایی شنا ختانه ی شهبازی در متن « پرنده هم که باشی » بر هم زدن توالی خطی سا ختار معنایی است.

پرنده هم که ... / روزی زمین را...

پرنده ---------- آسمان

رود هم ... /  روزی زمین را

رود ----------- زمین

که ماه

با لبخند و تو

  جوانه می زند

ماه دیگر در کنار آسمان یا نور و ... قرار نمی گیرد به ماه هم شخصیت سبزینه داده می شود و ماه جوانه می زند همین تلنگر علی رغم اینکه پر طمطراق نیست یورش خود آگا هانه به پوسته ی بیرونی کلمات و تجاوز به نحو و تجسد زبان نیست خود نو عی از بر خورد های زبانی را شکل می دهد که بسیار طبیعی متن است.

از مشخصه های دیگر این متن ماندن متکلم وحده -- تقسیم و تخاطب انسانی اندیشه-- محقق شدن آرزوی دیر ینه ی نیما به معنا ی نزدیک شدن شعر به زبان طبیعی است و سادگی و سادگس و سادگی ... تمام این مشخصه ها از ایمان های شعر گفتار است  من به جرات می توانم بگویم این شعر « پرنده هم که با شی » در تو الی به خد مت گیری ابزار های زیبایی شنا ختی شعر گفتار است که ریشه در اشعار سعدی و انوری و حا فظ تنه در شعر فروغ و ایرج و سید علی صا لحی و حتی می توان به «طنین در دلتای » طا هره صفار زاده هم اشاره کرد   دارد تصویر سازی از ابزارهای مضا عف شهبازی آن قدر عینی اند و فضا را آن چنان ملموس می کنند که گویی با آن پرنده که آسمان را تمام کرد پرواز کرده ایم و از خو دمان می پر سیم حا لا چه ؟

 و با آن رود که زمین را روان شده ایم و اکنون که روان شده ایم و زمین تمام شده است از خود مان می پر سیم حا لا چه ؟

اصلا گویی این تصویر ها دور از ذهن نیستند امتزاجی از تخیل و بی تخیلی است تا واقعیت بی واقعیت است در یک جمله عین حقیقت است این متن ! متنی که در آن شاعر با به کار گیری صنعت تشخیص مفهوم لبخند را به مو جودی جان دار مبدل می کند که در کنار « تو »  می نشیند و حتی با ماه هم جوانه می زند.

شعر معنا گرای « پرنده هم که با شی » ساکن و مر دابی نیست بلکه مانند رود پو یا ست ! خرد صاحب قلم ارجاع به پو یایی در تا ویل دارد . تاویلی که حتی خرد را در تقطیع به تصویر می کشاند.

روزی آسمان

        را تمام می کنی

فعل « تمام می کنی »  آیا نیمه ی دوم « روزی آسمان را تمام می کنی » است یا خیر ؟ جمله ی مستقلی است که بعد از مفهوم آسمان را تمام ...  « که با حذف فعل مو اجه شده است » می آید و به معنای مردن -- تمام کردن و سر در گمی که از خود می پر سد حا لا چه ؟ انتقال مفا هیمی که من خو اندم تنها نتیجه ی انتقال فعل یک جمله به سطر بعد است . نیست ؟!

رود هم که باشی

            روزی

              زمین را

جاری شدن که در ذات رود است می بایست در ذات  تو صیف خلا قهی رود هم باشد که در این امر هم شاعر دوباره دست به دامن تقطیع می شود زیر هم آوردن « رود هم که باشی زمین را »نقاشی سوای از جاری شدن از بالا به پایین است ؟!

ماه

-----------

 با لبخند و تو  

 ---------

             جوانه می زند

و شعر...

 --------

در کلماتی که زیر آنها خط کشیده ام تعمق بیشتری کنید سعی کرده آنها را پشت سر هم از پایین به با لا بیا ورید . شعر تخمی است که جوانه می زند و با لبخند و تو به درختی مبدل می شود که شا خه های آن رو به سوی ماه که بسیار هنر مند ا نه در با لای تصویر نشسته است فر یاد می کشد.

 از این منظر که من نگر یستم شاید مخاطب را بر آن دارد که خوانش من از متن قدری دور از ذهن می نماید اما این تنها خوانش من بود شما نیز می توانید بنشینید و بخو انید چرا که تقطیع ما هرانه متن اجازه ی تاویل های بسیاری را می دهد سوای از صنایع لفظی و معنوی که در شعر مو جود است.

شاعران در طول ادوار تاریخ شعر خود و پنجره ی را که از آن به جهان نگاه می کنند را تحسین کرده اند و به خویشتن با لیده اند

                  کو ته نکند بس سر زلف تو حا فظ

                  پیو سته شد این سلسله تا روز قیامت

شاید روند ادبیات معاصر در این حیطه هم مانند ادبیات کلا سیک نباشد یعنی شاعر خود را مخاطب تحسین خو یشتن نکند اما در همان راستا پنجره ای که از آن به جهان نگاه می کند را پنجره ای برتر می داند و در کنار حس انسان دوستی شاعر تمام مخا طبین "اعم از مهتر و کهتر " را به شعر خود فرا می خواند و می خواهد این گونه جهان را ببیند.

پرنده و  رود در ادبیات شهبازی از آن دست کلماتی هستند  که  قاموس  پسندیده ای دارند  اما در مقا یسه  با « شعر » چه قدر بیهو ده اند . پرنده ای که روزی آسمان را تمام می کند و رودی که روزی زمین را.

در مقایسه با کلمات معمولی که در کنار همدیگر می نشینند و سکوت کودکان را می شکند « شبیه گریه کردن».

کلمات کلیدی این مطلب :  خوانش ، شعر ، پرنده ، هم ، که ، باشی ، سروده ، عبدالرضا ، شهبازي ، به ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/3/4 در ساعت : 5:10:4   |  تعداد مشاهده این شعر :  2021


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 8,010 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,563,970
logo-samandehi