بر چشمه از آن وقت که تصویر تو افتاد
نبض دل ِ من نیز به زنجیر تو افتاد
با بافه ی انوار تو را ماه تنیدند ...
تقدیر شب و روز به تقدیر تو افتاد
افسوس بر این بخت که فرجام ندارد ..
کار دل ِ بیچاره که بر تیر تو افتاد
از خواب پریدم به تماشای شبی که ...
بیهوده در آماج نفس ِگیر تو افتاد
زل می زند اوهام و غم و آه به چشمم...
سر می زند اشکی که به تکفیر تو افتاد
تا دور ترین نقطه ی آفاق شرابی ست ...
از خون هرآنکس که به تقصیر تو افتاد
گردن بگذارد لبه ی تیغ خیالی ...
که در پی آوازه و تسخیر تو افتاد
راضی شده ام سر به تنم نیز نباشد ...!
دریاب سری را که به شمشیر تو افتاد
http://sabzevar-sher.persianblog.ir/
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/11/16 در ساعت : 19:16:59
| تعداد مشاهده این شعر :
982
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.
ببا سلام و درود! تا دور ترین نقطه ی آفاق شرابی ست ... از خون هرآنکس که به تقصیر تو افتاد غزلی متین، زیبا و تصویری خواندم و لذت بردم. موفق باشید /////// ممنون استاد عزیز از حضورتان
|
خلیی زیبا جناب نژادهاشمی از خواندنش لذت بردم مستدام باشید /////// ممنون خانم پر دل از حضورتان
|
زل می زند اوهام و غم و آه به چشمم... سر می زند اشکی که به تکفیر تو افتاد زیباوباتسلط موفق باشید //// ممنون جناب آتشی عزیز
|
جناب نژاد هاشمی عزیز درود بر شما و این غزل شیرین ، شیوا و دلپذیر ، دست مریزاد و برقرار باشید /////// ممنون استاد عزیز از حضورتان
|
سلام عرض ادب سید مهدی عزیز راضی شده ام سر به تنم نیز نباشد ...! دریاب سری را که به شمشیر تو افتاد بسیار زیبا بسیار زیبا... دست مریزاد لذت میبرم از اثار جنابعالی بهاری زی /////////// ممنون دوست عزیز از حضورتان که مایه ی دلگرمی است
|
درود! سپاس از شما! شعر را خواندم و به نظرم می توان درباره ی آن صحبت کرد ،اگر دوست داشتی بیشتر می نویسم ...راستی وبلاگت را لینک کردم. /////////// ممنون دوست عزیز منتظر نقد و نظرتان می مانم .....پیامتان را خواندم ...معمولا نقد ها را دوستان به صورت خصوصی در سایت می فرستند ....بدون نقد هم نیستند من به شخصه از نظرات اساتید زیاد بهره برده ام .........ممنون
|
جناب نژاد هاشمی دوست ارجمند « بر چشمه از آن وقت که تصویر تو افتاد نبض دل ِ من نیز به زنجیر تو افتاد » « راضی شده ام سر به تنم نیز نباشد ...! دریاب سری را که به شمشیر تو افتاد » حسن مطلع و حسن مقطع غزل به زیبایی خود را به رخ خواننده می کشاند غزل خوبی است . رعایت ترتیب نحوی جمله تا حد امکان نشانه تسلط شاعر بر وزن و دایره واژگانی وسیع ذهن شاعر است . موفق باشید . با احترام _ خودکار کم رنگ ////////// ممنون دوست و منتقد عزیز از حضورتان از اینکه شعر هایم را می خوانید سپاسگزارم
|