بر خلاف عقربه های ساعت راه می روم
در امتداد بی توقف زمان
در هجوم واژه های سخت
*****
در مرغزار
اسبانی ناآرام
تا ساحت لبان تو شیهه می کشند
سپید یال وحشی من تقدیر را به کوچه های فرنگیس می برد
آشوب در مرزهای بی خودی وهم.
در هندوچین.
در شاه نشین گیسوانی بی نوازش
در شوریدگی لبخند های بی سرانجام.
برقص آ یار
برقص آ
تا آمیزه امید وشور و نجابت
در خاستگاه دختر درباری ات جنون
این شاعران پا به ماه را به تخلص عدم برساند.
روزی برمی گردی.
برمدار لحظه های بکر
تا آخرین پیامبرم باشی
http://www.omidgonabadi.blogfa.com