جاده از چشمهای من شروع میشد
از نگرانی این سالها
ـ زندگی در سرزمینهای پدری طعم دیگری دارد
در وطن مادری عطر دیگری ـ
جاده در چشمهای من بود
وقتی در خاطرات دور به تو نزدیک میشدم
ـ زندگی در سرزمینهای پدری زبان دیگری داشت
در وطن مادری لهجهی دیگری ـ
جاده چشمهای من بود
نگرانی این سالها
در شهریورِ امیدوارِ کشتزارهای پیاز
وقتی پلک روی پلک میگذاشتم
و به تو فکر میکردم
جاده من بودم
که مسافرانم
به پایان رسیدنم را آرزو میکردند
تو «سفر» بودی
سفر بودی تو، که باز میگشتی
کلمات کلیدی این مطلب :
سفر ،
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/12/15 در ساعت : 14:57:24
| تعداد مشاهده این شعر :
956
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.