ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



شدم مثل چشمی ...كه وامانده باشد


 



شدم مثل چشمي كه وامانده باشد

خيالي كه از عشق جامانده باشد



شبيه خدايي كه در دام كعبه،

دراندوه و بي ادعا مانده باشد



شبيه زني خسته از زنده بودن

كه در شعر و افسانه ها مانده باشد



من از سينه ام مي شكافم دلم را

كه شايد دلت پيش ما مانده باشد



نشد بي تو از دام حسرت گذشتن

درين دام، قلبم؛ چرا مانده باشد؟



نگفتي كه با رفتنت مي روم من ؟

به جايي كه تنها صدا مانده باشد؟



معما شده بودنم بي وجودت

خداي تو بايد كجامانده باشد؟



من از آتش آه خود بيمناكم

مبادا كه قلبت رها مانده باشد؟



شك از قلب من دور كن منطقي شو

چنان كن كه راهت جدا مانده باشد



دعا كرده ام هيچ اشكي نريزم

درين غيرممكن، دعا مانده باشد



تلسمي بزن بر دلم ؛ برنگردم

اميدست رحم خدا مانده باشد.




 





 



 



توضيحات طرح: يك نقاشي سوررئال از چهره، يك زن بهمن ماه 1390-كار با اكريليك بر روي بوم-تهران- سايز:75سانتيمتر در يك متر 


کلمات کلیدی این مطلب :  شدم ، مثل ، چشمی ، ...كه ، وامانده ، باشد ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/12/22 در ساعت : 12:50:0   |  تعداد مشاهده این شعر :  1333


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

سید حکیم بینش
1390/12/25 در ساعت : 19:6:18
سلام
هم شعر زیبا بود هم نقاشی
درود بر شما
احمد فرجی
1390/12/23 در ساعت : 1:35:29
باسلام وادب واحترام/ قافیه وردیف سنگین که انتخاب کرده بودید وادارم کرد که سروده ی شما را چند بار بخوانم ، گاهی خوب از پس کاربرآمده بودید و گاهی درتنگنای قافیه ....ضمنا مصراع اول یک سوال برایم پیش آمد :
شدم مثل چشمی که وامانده باشد :
وامانده : ناتوان ، بیچاره و من حدس می زنم منظورشما بازماندن بود یعنی چشمی که بازمانده باشد .
شک از قلب من دورکن ، منطقی شو- چنان کن که راهت جدامانده باشد ؟!!!
یا : من آز آتش آه خودبیمناکم- مباداکه قلبت رها مانده باشد ؟!!
شرمنده از جسارت .موفق باشید

--------------------------------------------

سلام و احترام
ممنون از بذل توجهتان شاعر گرانمايه:در پاسخ بايد بگويم:

واماند گي چشم منظور همان ناتواني و بيچاره بودن آن در عدم تحمل شرايط سختيست كه شعر از آن ياد كرده...وگرنه باز ماندن چشم كه به معناي هشياري و مراقب بودن است در اينجا هيچ معنايي را مترتب نيست.

در مورد آن دوتا مصرع ديگر هم...شرح ماوقع است..بين تلاش براي رفتن و قليان احساس در مقابله با آن. لذا فرد از يك طرف آه مي كشد و از سوي ديگر نگران است مبادا آهش بگيرد..از يك طرف منطق فرمان به رفتن مي دهد و ازطرف ديگر اشك جلودارش مي شود. تناقض عريان مابين عقل و احساس در اين شعر به تصوير كشيده شده.
ناهید زاهدی نسب
1390/12/22 در ساعت : 20:48:22
شده ام؛ زنی خسته از زنده بودن

كه در شعر و افسانه ها مانده باشد.

افرين بر شما استاد
بازدید امروز : 17,332 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,573,292
logo-samandehi