ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



سرنوشت من او بود


نگاه بُرد مرا... آه این خودِ او بود



نشست پیشم آهسته، بی‌هیاهو بود



نشست پیشم آرام، با سکوتِ حزین



سیاه چشم پری‌رو، سیاه گیسو بود



شروع کرد به تعریفِ چند سال قدیم



هنوز حسرتِ این هفت سال با او بود



پلنگ عاصی من بعدِ روزها غربت



درون چشمانش چند گلّه آهو بود



رفیق فصل سفر بود میشناختمش



بهارها سره، پاییزها پرستو بود



نشست در قلبم شعرهای تب‌دارش



نه شعر بود، نه کلمه، نه جمله...، جادو بود!



بهانه کرد که از زندگیم خسته شده



بهانه کرد که با سرنوشت یک‌رو بود



نشست در بغلم مرگ را تعارف کرد



گرفتم از دستش سرنوشتِ من او بود


کلمات کلیدی این مطلب :  سرنوشت ، من ، او ، بود ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/12/23 در ساعت : 9:27:34   |  تعداد مشاهده این شعر :  1296


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

علی رضا آیت اللهی
1390/12/23 در ساعت : 14:11:25
سلام به شاعر گرامي
زيبا . روان . سرگذشتي لطيف و دل انگيز ...و نيمه رمانتيك نيمه تراژديك .لذٌت بردم .
علی میرزائی
1390/12/23 در ساعت : 10:29:31
سلام جناب طلعت
غزلی روان وصمیمی است لذت بردم
سید مهدی نژاد هاشمی
1390/12/23 در ساعت : 19:44:51
ممنون شعر زیبایی ست
صادق رحمانی
1390/12/23 در ساعت : 11:16:14
غزل زیبایی از شما خواندم. در آستان بهار!
بازدید امروز : 8,208 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,564,168
logo-samandehi