ای یار کجایی که به دیدار بیایم
فارغ شوم ازهر کس وهرکاربیایم
هردر بزنم تاکه شوم لایق دیدار
هرچند که افسرده وبیمار؛بیایم
ازسربپردعادت خوابیدن وخوردن
هشیار-نه چون خفته-که بیداربیایم
ازعاقبت کارنپرسم که چگونه است
گرسربرود هم به سردار؛ بیایم
برسربکشم چادر عشقت همه عمرم
بی خود زخود ومست ؛نه هشیار بیایم
من چشم ببندم که نبینم همگان را
راهم بدهی زود به دربار بیایم
درراکه ببندی تو به رویم کنم اصرار
ازپنجره یا از سر دیوار بیایم
درپیش اگرکوه واگر دشت وبیابان
باشد من سرگشته ی بس زار بیایم
کلمات کلیدی این مطلب :
کجایی ،
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/1/14 در ساعت : 13:47:4
| تعداد مشاهده این شعر :
1120
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.