ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



قفس پرید, پریدن پرید...


سلام مثل تو ام شب ترین ترانه هنوز



صدا صداست که می خواند عاشقانه هنوز



برای پر زدن از خویش بال داری, نه؟



دو بال سر کش من زخم آب و دانه هنوز



بپر اگر چه پریدن کلاغ پر باشد



که لنگ می زند آلام عارفانه هنوز



بپر اگر چه بسوزی به باور خیلی



که شرط بازی ماهاست این زبانه هنوز



پرید تا که نگویند اهل بازی بود



و از اهالی بازار زرق سازی بود



پرید بال قفس شد, قفس نفس می زد



قفس چگونه خودش را,چطورپس میزد؟



قفس پرید,  پریدن پرید, شعر پرید



تمام پر شد و او هم پرید او که پرید



به جرم پر زدن از خویش باخت در بازی



تو هم شبیه منی دیر و زود می بازی



به جرم ساده ی ابری شدن ببارببار



هنوز طاقتکی هست روی شانه هنوز



سلام بال دو ابروت آشیانه ی من



سلام مثل تواُم شب ترین ترانه هنوز



 



 


کلمات کلیدی این مطلب :  قفس ، پرید, ، ، پریدن ، پرید... ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/2/2 در ساعت : 13:36:18   |  تعداد مشاهده این شعر :  1198


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

دکتر آرزو صفایی
1391/2/2 در ساعت : 14:53:19
سلام جناب ضیایی
خواندم شعرتان را
موفق باشید
علی رضا آیت اللهی
1391/2/3 در ساعت : 9:30:50
سلام
نميدانم آيا درست است كه در باره يك شعر گفت : « شاعرانه » ؟! . امٌا دوست دارم اين شعر و به خصوص برخي از ابياتش را شاعرانه توصيف كنم . زيبا ، روان و سليس .
سارا وفایی زاده
1391/2/2 در ساعت : 18:47:57
سلام جناب ضیایی زیبا بود و شیوا.
حمیده میرزاد
1391/2/3 در ساعت : 0:6:49
سلام جناب ضیایی
زیبا بود وعارفانه.
موفق باشید
مژده ژیان
1391/2/2 در ساعت : 14:40:9
درود جناب ضيايي

شانه هاي شعرتان همواره جايگه بارش ابري كه مجرمش مي دانيد/به جرم ابر شدن!
دکتر آرزو صفایی
1391/2/3 در ساعت : 3:3:51
سلام بر شما
زیبا سرودید
شاعر بمانید
بازدید امروز : 10,801 | بازدید دیروز : 11,772 | بازدید کل : 121,764,818
logo-samandehi