عشاق سراسیمه ، در حسرت وصل دوست
گرد در میخانه ، هر جا سخنی از اوست
خاک و شن خوزستان ، یک یک سخنان دارند
لیلی شده سرگشته ، مجنون به هوای اوست
دلبر به خرامیدن ، در دشت و بیابان ها
دلدار به بوئیدن ،از تربت گرم اوست
اول دژ دلداران ، دزفول کند جلوه
دلبر به کنار شهر ، در کوچه نشان اوست
شهری که دو صد دلدار، در آتش و خون غلطان
آن گه که خزان گوید، این تحفه نسیم اوست
بر آتش صددامان ،خندان لب دلداران
وین شعله سرگشته ، گرمای لبان اوست
عاشق نه فقط پیران ، طفلان و جوانان هم
در برزن و کوی و جوی ، اندر پی بوی اوست
در گوشه هر خانه ، در داخل کاشانه
دلدار به پروانه ، وین شمع وجود از اوست
ترک حرم دزفول ، هرگز نکند دلدار
این خطه پاداری ، ماوای خرام اوست
چشمه شده دلداران ، در هر گوشه این ایران
دلبر به طرب خوانی ، این قصه فسون اوست
توضیح: هر چند که اساتید بزرگوا مستحضرند ولی محض اطلاع جوانان عرض میکنم
در ابتدای جنگ دشمن در پشت دروازه اهواز سنگر بسته(کارخانه نورد یا لوله سازی) و قصد تصرف آنرا داشت و لذا دزفول بارانداز رزمنده ها بود. به همین واسطه این شهر و جاده دزفول اهواز را با هر چه در توان داشت میکوبید. مردم قهرمان این شهر مقاومت کرده و در خانه ها ماندند و حتی زنان و کودکان را از تیر رس دشمن دور نکردند. قلم قاصر این کمترین قصد توصیف این رشادت ها را داشت که ظاهرا موفق نشد
در این سروده کنایه های زیر وجود دارد:
میخانه = جبهه
در میخانه = دزفول
دلدار یا مجنون= شهید
دلبر یا لیلی= شربت شهادت