بیوفایی مکــــــن ای نـــــــــگارم ای نگارم
که من در ره عشق تو ناز ، سخت بیمارم
با یاد خیالت شب و روز قصه پـــــــردازم
شب و روز هم باشک دیـــــــده میگــذ ار م
از بسکه گریستم ز غم عشق تو ای جــــان
سرشک دیده گریزان ، از دید ه بـــــدا مانم
بدامم فگنـــــــــدی با خوش دانه و آبـــــت
مرا کشتی با خوش کلامی هـــــای کلامـت
به بحر عشق ، در شنا ام بامیدی ســــاحلی
چه امید خام و ایــــــــن چه فکر بــــاطـلی
که عشق را سر منزل مقصود بــود سخت
مگــــر دست خدا باشد ، مدد گـــار بخت
مفکر باب عشق را جـــان دادن نوشتنـــد
طی این بادیه ، خون دل خوردن نو شتند
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/2/11 در ساعت : 7:4:28
| تعداد مشاهده این شعر :
794
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.