سلام ؛
مدّتی هست، سرم نیست به بالین، شبها
بسکه غمگینم و غمگینم و غمگین، شبها
مدّتی هست کسی خوابِ مرا میدزدد؛
سایهای مبهم و وهمآور و سنگین، شبها
میدوم هر طرف امّا... همه جا تاریک است
ماهم افتاده از افلاک به پایین، شبها
من، از این سایه، از این همهمهها میترسم
یک نفر نیست به دادم برسد این شبها؟!
ای خدا! گاهگُداری نفَسی، آغوشی...
پیشِ این در به درِ شبزده بنشین شبها...
ممنونم
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/3/4 در ساعت : 5:17:6
| تعداد مشاهده این شعر :
995
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.