برو بگور کن خود! دشمن مردم و میهن شیرینم
که آراسته ای به صد رنگ و کیش و مذهب و دینم
به پاکستان بستگی داری و طالب است رهنمایت
بخون کردی مردم ومیهن به پیوند آی اس آیـــــــــت
دیگر مردم نخورد فریب دام و تزویر و سخن هایت
بوحدت بگور می سپارند ترا و خفه میدارند صدایت
به بادارانت چنان دهند درس عبرت ز مزدانگـــــی
کز خجالت گم کنی خود و ره خود ز دستپا چگــــــی
نشان دشمنی ها بر چیده گردد زین میهن مــرد خیر
نه امریکا ماند ، نه انگلیس و نه پاکستان فتنه انگیر
که نتوان زد فتنه بر وحدت این ملک یکپــــارچــــه
گلیمت جمع بینی و چون دیوانه ها زیک کوچه بکوچه
دیگر طالب را ره نیست نه رهزن دین را به چتر دین
این وطن جای فرزندان صدیق است و مبارزین راستین
راهییان حق بگور میسپارند شما و داستا ن شمــــــــا
دشمنان میهن هم آفرین گویند و گردند بیــــزار شمـــــا
جنایات شما ز ارقام یک و دو سه بیشمار اســـــــــت
داوری کند مردم و هم حسابش با خداوند قهار اســـت
مفکر نهراسد که حق بیناست و خدا پشت و پناهست
آنرا که مردم آغوش گیرد ، دست دشمن کوتاهســـت