دلم تنها نه در شبها , دگر روزانه میگیرد
دلم از رنج این مردم , به هر کاشانه میگیرد
شدم انگونه آزرده , که دیگر بعد از این حتی
دلم از کوچه و بازارو شهرو خانه میگیرد
چه گویم با تو از دردی , که دور از جانمان ننگ است
دلم از خنجر نامردمان , مردانه میگیرد
نباشد سفره ایی بی نان , عدالت گر شود حاکم
دلم از غارت اموالِ بیشرمانه , میگیرد
گرانی میکند بیداد و جیب مرد و زن خالی
دلم از مبلغ ناچیز این یارانه میگیرد
به هر جایی خریداری , ز بی پولی زند چانه
دلم از اصطلاح چانه زن , بی چانه میگیرد
سخن کوتاه کن دیگر , "رها" این کوچه بن بست است
دل از سنگینی این بارِ روی شانه میگیرد
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/3/1 در ساعت : 2:33:55
| تعداد مشاهده این شعر :
1028
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.