بسمه تعالي
« مترسك شيطان »
بيا مهدي كه ديگر جان به لب آمد زغم جانا
بيا ديگر ... تو اي ناموس دين حضرت طه
يقين دارم كه مي داني چه مي خواهم بگويم با تو درد دل
ز شاهين هاي بي مقدار خفّاشين صفت آخر
بيا مهدي ...
كه منكرها همه برچسب معروفي زدند مولا
بيا ديگر كه قرن و دوره ارزاني است انگار
به دنيا مي فروشند آخرت را رايگان اكنون
بيا ديگر ...
ز بي فرهنگي نامردمان ، عرفان بپا خيزد
مترسك هاي شيطان زوزه هتاكي آخر مي كشند اما
چه پست است آنكه با آل علي اينگونه در افتد
هر آن چيزي كه بر خود لايق است آخر
نثار هادي آل رسول الله او كرده ست .
چرا ننگين بت كركس صفت ، ملعون رشدي وار
نمي خواهد كه از خواب عميق غفلت و خاري بپا خيزد
و شايد او نمي داند كه بازيچه ست در دستان استكبار
همان دستان خون آلود صهيون لعين پيكر
كه ديروزش به لفاظي و هتاكي شد و امروز چون كرمي به پنهاني .
فقط اين نكته را اي مرده سيّار آويزان آن گوش كرت گردان
كه با آل اميرالمومنين مولا علي هركس درافتاده ست
بدان بي شك نگون بختانه او آخر برفتاده ست.
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/3/3 در ساعت : 7:12:4
| تعداد مشاهده این شعر :
910
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.