غریب و سرخ چکیده است اشک و آهی که
دلش گرفته برای تو و نگاهی که
لبان تشنه ی خورشید را غزل می گفت
در آتش و عطش بغض دیرگاهی که
تو را برای همیشه به یاد خواهد داشت
اگر به گوش خدا می رسید آهی که
فشرده حنجره ی طفل را به بی رحمی
و شاید از سر تقصیر و اشتباهی که
بریده است دودستان ماه را آخر
و می دهد دلت از دست تکیه گاهی که
((قرار است شود بازوان ثارالله ))
ولی شبیه کبوتر پریده ماهی که
و آنطرف لب تبدار مادری دل خون
کجاوه خالی و چشمان زا به راهی که
تو را برای همیشه وداع خواهد گفت
به هم بریز ستون و صف ِ سپاهی که
قساوت از سر انگشتشان نمایان است
بزن به صورت آن شمر روسیاهی که
به جرم عشق گلوی تو را ......))نخواهم گفت ((
فقط بخاطر یک پست دل بخواهی که
وآیه آیه بخوانی به روی نی ...اقراء
که کوفه باز نخواهد شناخت راهی که ........
http://sabzevar-sher.persianblog.ir/