شب است و شهر پر از سايههاي تزوير است
و اين كه ميشنوي ماجراي تقدير است
سكوت ميوزد از سمت كوچهباغ خيال
سكوت يعني شعري كه بيتو دلگير است
براي از تو سرودن بهانهاي كم نيست
در اين حوالي، چيزي كه هست تصوير است
غزلغزل نفسي تازه ميكنم ديريست
هواي تازه در اين شهر مثل اكسير است
دواي اين همه تشويش و اين همه ترديد
اگر تبسّم گل نيست، برق شمشير است
فقط نه من كه تماشاي شعر من آبيست
كه آسمان به تماشاي تو زمينگير است
تمام شهر نفس ميزند به دلتنگي
بيا فداي نگاهت، بيا! كمي دير است
کلمات کلیدی این مطلب :
کمی ،
دیر ،
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/3/6 در ساعت : 12:35:37
| تعداد مشاهده این شعر :
644
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.