ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



زمین دلواپست بود و هوامبهوت چشمانت/وهرچه بود بین این و آن می ماند حیرانت


زمین دلواپست بود و هوا مبهوت چشمانت



و هر چه بود بین این و آن می ماند حیرانت



 



سرت بر روی(( نی ))آفاق را آشفته می گرداند



زمین بر غیرتش برخورد از لبهای بی جانت



 



که خون از صخره ها و سنگ های سخت جاری شد



و لاله تا ابد سر در گریبان برد داغانت



 



زمین از آسمان و آسمان از ابر می پرسید...!؟



چرا نامردمان بر خیزران کردند مهمانت



 



نمک خورده نمک دان را شکستند و بدون شرم



سوار اسب می تازند بر پهلوی عریانت



 



و زینب با گلوی تشنه باافلاک می گوید



که سر را کاش بگذارد دمی بر روی دامانت



 



نه تنها ماه بلکه کل ِ هستی عاشقت بودند



که شمع جانمان می میرد از شام غریبانت



 



خدا این لحظه ها را تا ابد در یاد خواهد داشت



که باران می زند بر چهره و رنگ پریشانت



 



یقینن ردپای عشق در اعصار خواهد ماند



نشان آخرین  حرف دل از اعجاز قرآنت



http://sabzevar-sher.persianblog.ir/


کلمات کلیدی این مطلب :  زمین ، دلواپست ، بود ، و ، هوامبهوت ، چشمانت/وهرچه ، بود ، بین ، این ، و ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/3/7 در ساعت : 0:17:52   |  تعداد مشاهده این شعر :  1208


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

اکرم بهرامچی
1391/3/7 در ساعت : 2:43:8
سلام آقای نژاد هاشمی
خیلی خیلی زیبا سرودید و دلچسب/دست مریزاد
دکتر آرزو صفایی
1391/3/7 در ساعت : 1:58:25
سلام استاد سخن نیک
زیبا سروده تان ره دل می پیماید
برقرار باشید
مصطفی معارف
1391/3/7 در ساعت : 2:57:50
خدا این لحظه ها را تا ابد در یاد خواهد داشت که باران می زند بر چهره و رنگ پریشانت با سلام ، سید جان کار زیبایی است . شادمان باشید.
آتنا سیف معموریان
1391/3/7 در ساعت : 0:58:33
سلام بسیار زیبا بود.اجر شما با سید الشهدا.
موفق و منصور باشید همواره
مجتبی اصغری فرزقی
1391/3/7 در ساعت : 3:21:33
سلام سيد

تبريك عرض مي كنم برنده شدن سفر سامرا را

ياعلي
////////
ممنون دوست عزیز
بازدید امروز : 3,460 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,559,420
logo-samandehi