جبهه ها خاک تو را کحل بصر آوردند
بوی پیراهن یوسف ز گذر آوردند
خبر زلف تو را کوچه به کوچه با باد
شانه کردند و به آغوش پدر آوردند
خوابِ آرام تو پایانِ پریشانی هاست
این خبر را ز تو با پیک سحر آوردند
عکس تو دست پدر بود و تو را می بوسید...
همه با دیدن تو نام قمر آوردند
نام "مفقودالاثر" نیست برازنده ی تو
که اثرها ز تو جاوید اثر آوردند
سالها چشم تو را فلسفه دانان خواندند
تا سر از مرتبه ی وصل تو در آوردند
مادرت دید شبی شکل کبوتر شده ای
و برای تو ملائک همه پر آوردند
بوی سیب و سبد لاله و ختم یاسین...
باز در خواب پدر عطر پسر آوردند
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/3/9 در ساعت : 12:7:56
| تعداد مشاهده این شعر :
1062
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.