ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



همیشه داده ام آتش به جانِ خود سپندش را


همیشه داده ام آتش به جانِ خود سپندش را



پریشان کرده هر گاه او همان زیبا کمندش را



به پایِ چوبه ی دارش غزل خوانم و سودایی



به دفتر می نویسم من به صبح و شام پندش را



قناری بر سرِ کوچه وَ بلبل بر لبِ بام است



حکایت می کنند آنان برایم شعرِ قندش را



تمامِ خاطرم باران گرفت و شد اهورایی



خدا خواهد بخوانم من تمامِ بند بندش



به کامِ چشمه و دریا تمامِ  نازِ چشمانت



به پایت نذر کردم دل،که بر دارد گزندش را



تو آیا از کدام... دریاچه می نوشی باران را



که اسماعیل قربان کرد به پایت گوسفندش را


کلمات کلیدی این مطلب :  همیشه ، داده ، ام ، آتش ، به ، جانِ ، خود ، سپندش ، را ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/3/10 در ساعت : 4:6:8   |  تعداد مشاهده این شعر :  852


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

دکتر آرزو صفایی
1391/3/10 در ساعت : 4:29:58
سلام
شاعرانگیتان بر دوام
احمد فرجی
1391/3/10 در ساعت : 13:47:19
باسلام وادب واحترام . سروده ی شماراخواندم چندنکته به نظرم آمد :
1- اختلال وزن در مصراع اول ودوم کاملا مشهود است/
همیشه داده ام آتش به جانِ خود سپندش را
پریشان کرده هر گاه او همان زیبا کمندش را
2- غزل خوانم و سودایی یعنی چه ؟!! در مصراع (به پایِ چوبه ی دارش غزل خوانم و سودایی) یعنی چه ؟!!!
3- / می نویسم یعنی (من می نویسم ) و بلافاصله بازهم (من) را آورده اید که حشو است واضافی ست و این حشو چندبار در ابیات دیگر تکرار شده است .
4- شعرقندش را یعنی چه ؟!! شعرشیرین مثل قندش را حتما منظورتان بوده است که با آوردن شعرقندش را، اختلال معنایی اش کاملا مشخص است
قناری بر سرِ کوچه وَ بلبل بر لبِ بام است
حکا یت می کنند آنان برایم شعرِ قندش را
5- بازهم آوردن من بعد از بخوانم ، حشو است و یا مصرع خداخواهد بخوانم من.... حتمامنظورتان این بوده که اگرخدابخواهد من تمام بندبندش را بخوانم...ازنظرمعناکاملا مشکل دارد
تمامِ خاطرم باران گرفت و شد اهورایی
خدا خواهد بخوانم من تمامِ بند بندش
6- پرش معنا در مصراع دوم اصلاقابل توجیه نیست . معنا می کنم : به پای تو من نذردل کردم (حتمامنظورتان این بوده که دلم را نذر پای تو کردم ) که گزندش را ( گزنداورا) بردارد!!!!
به کامِ چشمه و دریا تمامِ نازِ چشمان
به پایت نذر کردم دل،که بر دارد گزندش را
7- اختلال وزن ومعنا در این بیت بیداد می کند : 1-اختلال وزن 2- نوشیدن باران از دریاچه 3- قربانی کردن اسماعیل گوسفندش را به پای تو ... اسماعیل برای اینکه قربان نشود خداوند گوسفندی را به جای قربانی او فرستاد و تعبیر اینکه اسماعیل گوسفندش را به پای تو قربان کرد کاملا بی معنی ست
تو آیا از کدام... دریاچه می نوشی باران را
که اسماعیل قربان کرد به پایت گوسفندش را
جسات مرا ببخشید. موفق باشید
علی کریمی
1391/3/10 در ساعت : 8:48:38
سلام علیکم. لذت بردم. طبعتان روان باد استاد. یاعلی
علی میرزائی
1391/3/10 در ساعت : 10:58:12
سلام وسپاس روان ودل نشین است
بازدید امروز : 6,464 | بازدید دیروز : 11,036 | بازدید کل : 122,937,103
logo-samandehi