هوالحق
چاقوهای آلمانی
جگر معصوم خواهرم
و قلب کوچک کودکانش را در آوردند
دادگاه در قهقههی نازیها سیاه شد
و من در میدان آزادی گریستم
سلاحهای آمریکایی
در میدان التحریر حمام خون گرفتند
و کمپانیهایشان در کاخهای سفید
جشن صلح آمیز
ومن در میدان آزادی خون گریستم
هواپیماهای فرانسوی در لیبی
بر سر کودکان بمب شادی پاشیدند
و تانکهای اسراییلی در میدان لؤلؤ
بدن خواهران و برادرانم را مثله کردند
و من در میدان آزادی گریستم
خون گریستم
و متهم شدم
و شغالهای ولگرد بی بی سی
مثل سگ دروغ گفتند
من سالهاست متهمم
سالهاست گریستهام
وقتی مستشاران روسی
لبخند را از خانهی همسایگان افغانیام دزدیدند
و ژنرالهای غربی طالبان را
جایگزین بهار تقویمهایشان کردند
وقتی چکمههای چرکین اشغالگران
حرمت مسجد الاقصی را شکست
من سالهاست
بر اجساد متحیر زنان و کودکان حلبچه گریستهام
سالهاست
بر مزار بیشمار شهیدان وطنم
من سالهاست متهمم
که گریستهام
وقتی پدرم با سرفههایش
لختههای خون
و فشنگهای آمریکایی بالا می آورد
متهم منم
نه چاقوهای متعصب آلمان
نه سلاحهای عصبانی آمریکا
نه جنگندههای هرزهی فرانسه
ونه حتی
تانکهای دیوانهی اسراییل!
بگذار شغالهای ولگرد بی بی سی
مثل سگ دروغ بگویند
و سازمان شوم ملل در پشت نقشههای جغرافیا
تصمیم بگیرد
که من 22بهمن را
در آشپزخانهام
با همسرم
کیک پرتقالی بپزم
و طعم گازدار نوشابههای کوکا کولا را
از میز عصرانهام منتشر کنم
تا اوضاع جهان مساعدتر به نظر برسد
سازمانهای حقوق بشر همه دیوانه شدهاند
از بس
در جام شرابشان خون و نفت سرکشیدهاند
هی بیانیه صادر میکنند
هی روزنامه منتشر میکنند
تا من در اتاق تنهاییام بنشینم
و جدولهای لا ینحل روزنامههایشان را حل کنم
و آنقدر مگنا دود کنم
تا از پشت پنجرههای گیج
اوضاع جهان مساعدتر به نظر برسد
اما من میخواهم
در میدان التحریر
در میدان اللولو
در میدان آزادی
و در همهی میدانهای آزادهی جهان
بایستم
خشمگینتر از هواپیماهای بی سرنشین آمریکا
تا پرچم جنایتکار کریستفکلمب را پایین بکشم
و در خاطرات صدفها و مرجانها مدفون کنم