کهکشانها همگی دور سرت می گردند
ماه و خورشید به دور کمرت می گردند
عاشقان تو همه دور و برت می گردند
شاعران در پی چشمان ترت می گردند
تو همان حضرت شمسی که به خاک آمده ای
ترک کعبه گواه است که پاک آمده ای
مستم و از سرشب حال عجیبی دارم
من در این شام عجب ماه نجیبی دارم
من که آشفته ام و شام غریبی دارم
باز خوب است که اینگونه حبیبی دارم
تو طبیبی! تو حبیبی! تو مرا درمانی
دردهای دل من را تو خودت می دانی
خاک پای تو مرا سرمه ی چشمانم شد
مرتضی! حیدر کرار! همه جانم شد
نام زیبای علی زینت ایمانم شد
ابتدای من و هم نقطه ی پایانم شد
شاه دین! خسرو خوبان ! نظری کن به دلم
امشب اندوه من این است که پیش ات خجلم
یا علی باغچه ها از تو معطر شده اند
ماه و خورشید زنور تو منور شده اند
این شهیدان که همه عاشق کوثر شده اند
قبل از آن شیفته ی فاتح خیبر شده اند
ها علی بشر کیف بشر ...یعنی تو
ربه فیه تجلی و ظَهر...یعنی تو
یا علی خیر تویی ...جز تو دگر راهی نیست
یا اگر هست به غیر از ره گمراهی نیست
در همه هفت فلک غیر رخ ات ماهی نیست
در زمین نیز به جز شاه نجف شاهی نیست
ای خوش آندم که جهان بسته ی گیسوی تو شد
فاطمه بنت اسد شیفته ی روی تو شد
حیدرا ! سوره ی یاسینی و فجر و تکویر
شاه ِ مردان! شده شاهنشهی ات عالمگیر
نام تو آمد و زد کعبه برایت تکبیر
تویی آن آتش افتاده به جان تزویر
تویی آن نور که بر شام جهان می باری
همه خوابند! توتا صبح ابد بیداری
شاه دین! بی تو زمین حال خرابی دارد
صبح آشفته ای و شام عذابی دارد
شیعه از هجر تو چشمان پر آبی دارد
پسرت هم که عجب غیبت نابی دارد
هر چه خواندیم فرج ، وعده ی دیدار نشد
روزه بودیم ولی لحظه ی افطار نشد
یا علی ! باز من از غصه و ماتم گفتم
حرفهایی همه آشفته و درهم گفتم
شب شادی شما آمد و از غم گفتم
بد شد انگار...ز میلاد شما کم گفتم
گفتنی ها همه در چشم خودت هست علی
چه بگویم من دیوانه ی سرمست علی