مادر.............
یک گل خریدم اما من مادری ندارم
آن را دوباره امروز بر آب می سپارم
همراه شاخه ی گل یک نامه می فرستم
آن گاه سر به زانو با گریه می گذارم
درنامه می نویسم : " روزت مبارک " ! اما
جز گریه مثل هرسال، کاری که با تو دارم؛
دیگر نمی توانم از فرط گریه خوانم
" ای وای مادرم...." ! از دیوان شهریارم
حال تو خوب باشد، حال منم بدک نیست
پایم که درد دارد گاهی کمی نزارم
غبطه نمی خورم بر شادی مردم اما
من جای هدیه و گل، خرما به دست دارم
غمگین شدی؟ ببخشید، قربان چشم هایت
با فاتحه ، به پایان ، آمد غزل ، نگارم !!
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/3/29 در ساعت : 12:39:50
| تعداد مشاهده این شعر :
916
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.