غزلی بخوان غزلی بخوان ،به زحل رسیده خروش من
که تلنگری بزنی مگر،به دریچه های خموش من!
چه شراب بود که بی خودم،به شکوفه زار الست برد
وگشوده شدبه تبسمی .لب پیر آینه پوش من
چه تبسمی چه تبسمی،به پیاله اش خط گندمی
پس از آن از آینه بال زد ،به کدام سمت سروش من؟!
قفسی است روح تو را زمین ، همه پشت میله ی آتشین
تو چه شاعری به خدا ببین،و صدای اوست به گوش من
دهنم غزل سخنم غزل ،بنویس بر کفنم غزل
تب و تاب سوختنم غزل،تو بهار جلوه فروش من!
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/4/12 در ساعت : 1:20:0
| تعداد مشاهده این شعر :
862
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.