به پیشگاه حضرت علي اكبر كه آيينه تمام نماي نبي بودند.
چه استعارۀ خوبی! چه اقتباس قشنگی!
دو نیمه سیب معطر! عجب جناس قشنگی!
شبیه آینه ای که نشسته در جلو ماه
چه بازتاب عجیبی! چه انعکاس قشنگی!
مشام ظهر عطش را پر از طراوت گل کرد
صدای عطر اذان از گلوی یاس قشنگی!
و زخم پیرهنش را ز تارو پود خودش بافت
چه بافت های ظریفی! عجب لباس قشنگی!
وزید باد و به هم ریخت گیسوان جهان را
وزید باد و لباسش گرفت عطر اذان را!!
و شاخه های عطش شد پر از بهار، دمی که
به نغمه های معطر، گشود لاله دهان را
نمازهای عطش را به مسجد النبی اش برد
که خوانده است بلالش به سبک خویش، اذان را!
هزار یوسف کنعان به چاه گونه کشانده
هزار مصر زلیخا اگر که باخته جان را!!
چقدر هیز و حسودند چشم های زمستان
که می برند از این باغ، شاخه های جوان را!
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/4/13 در ساعت : 1:15:26
| تعداد مشاهده این شعر :
1291
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.