دریاست قلب من... (سهیل ساسان)
دلم میخواست اینجا باشی...
و عاشقانه دستهایم را بگیری...
من... تو... وایییییییییییی...
چقدر دوست دارم قدم زدن کنار ساحل را...
پا به پای تو...
وقتی نسیم موجها به صورتمان میخورد...
و تو آنقدر با ناز میخندی...
که میخواهم زیر نور ماه در آغوش بگیرمت...
و در سکوت بی پایان شب...
فقط و فقط به صدای نفسهای تو گوش کنم...
آنقدر بوسه بارانت کنم...
که ماهی ها هم از حسادت به نفس تنگی بیفتند...
با تو...
در سردترین نقطه ی دنیا هم که باشم...
سرخ میشوند گونه هایم...
وقتی به لبهای تو برخورد کنند...
و من...
اعتراف میکنم...
تو با تمام لطافت زنانه ات...
با همه ی ظرافتت...
به قدری نیرومندی که...
فقط به یک اشاره ی نگاه تو به خواب میروم...
و من...
مردانه ترین احساساتم را خاک پای تو کرده ام...
که تا ابد...
ردّ پاهایت روی دل من به یادگار بماند...
میدانم آن روز دیر نیست...
که من هستم...
خوشبخت ترین مرد زمین...
سهیل ساسان
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/4/13 در ساعت : 15:41:28
| تعداد مشاهده این شعر :
897
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.