عشقی که تو باشی عسلش... (سهیل ساسان)
بُگذار کمی به عشق وابسته شوم
اینبار هم از نبودنت خسته شوم
آن روز بیا نگاه خود را بفرست
آن روز مَرو که بی تو پَر بسته شوم
پَنبیدنِ تارِ رشته هایم با تو
احساسِ خوشِ نوشته هایم با تو
غش کردن و ریسه ریسه لبخند زدن
باریدن و اشک و ناله هایم با تو
زیباست تمامِ لحظه ها با نفسَت
دیوانه شدن به خاطرت، در هوسَت
امروز تویی تمام داراییِ من
آن روز منم تمامِ احساس و کَسَت
هرلحظه کنارِ تو همآغوش شدن
یعنی همه غصه ها فراموش شدن
ای عشق بیا ببار من در عطشم
در حسرت باریدن و خاموش شدن
من مشتریِ نگاهِ نرمَت هستم
من شاعرِ عشق ، ناز ، شرمَت هستم
یک عمر برای ذوبِ یخهای دلم
لب تشنه ی بوسه های گرمت هستم
سهیل ساسان
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/4/13 در ساعت : 15:51:11
| تعداد مشاهده این شعر :
1023
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.