ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



غزل نیمایی/رضا اسماعیلی

 

 

 

غزل نيمايی   

  

 

  

         

   علي‌رغم اين كه نيما مي‌گويد: «امروز نه با غزل‌هاي عاشقانه، نه با اشعار صوفيانه، نه با قصايد و حكايات اخلاقي، نه با شكل بيان و هنر قديسي‌ها... مسايل امروزين را نمي‌توان مجسم ساخت»؛ غزل به‌عنوان يكي از اصلي‌ترين قالب‌هاي شعر پارسي همچنان با قدرت و قوت به راه خود ادامه مي‌دهد و حتي شاعران نيمايي‌سرا نيز هراز گاهي به وسوسة شيرين همآغوشي با عروس غزل لبيك مي‌گويند و همچون حافظ و سعدي مرتكب غزل مي‌شوند!

   بدون هيچ ترديدي راز ماندگاري «غزل» حتي پس از رنسانس ادبي نيما – وجود شاعري معاصر(!) و رويين‌تن به نام «حافظ» است. حافظ با نبوغ ادبي شگفت خويش به غزل رنگ جاودانگي زده و باعث شده است كه اين قالب ادبي – با وجود همة چالش‌هايي كه بين نوسرايان و سنتي‌سرايان وجود دارد – به عنوان محوري‌ترين قالب ادبي تا به امروز به حيات باشكوه خويش ادامه بدهد. دقيقاً به خاطر همين جاذبة رازگونه است كه حتي بعد از ظهور نيما و شكل‌گيري جريان شعر نو، غزل نه تنها از نَفَس نمي‌افتد، بلكه به خاطر قدرت انطباق با مؤلفه‌هاي شعر نيمايي (انطباق مضموني و محتوايي) و همراهي غزل‌سرايان با جريان شعر نو، شاهد ظهور پديده‌اي به نام «غزل نيمايي» در ادبيات معاصر هستيم، و اولين كسي كه درصدد اين انعطاف و انطباق برمي‌آيد، سرآمد غزل‌سرايان عصر نيما، يعني «شهريار تبريزي» است كه با دميدن روح «تجدد و نوآوري» در كالبد غزل، باعث پوست‌اندازي غزل مي‌شود و غزل «لهجة نيمايي» پيدا مي‌كند.

   در ظاهر، تركيب «غزل نيمايي» يك پارادوكس به نظر مي‌آيد. زيرا معمولاً ما عادت كرده‌ايم كه سنت و تجدد را در تقابل با يكديگر مورد تحليل و بررسي قرار دهيم. در واقع نيز جمع اضداد امري غيرمعقول و محال است، ولي ما اين تركيب را تعمدا و از آن جهت به كار برده‌ايم كه بگوييم در اين مورد «تقابلي» در كار نيست و شعر نيمايي، ادامة روند طبيعي و سير تكاملي ادبيات پارسي است
.

 

   پيشينة «غزل نيمايي» به نيمة اول دهة 30 برمي‌گردد. البته در آن زمان اين جريان به نام «سنت ‌گرايان جديد» يا «نوقدمايي» معروف بودند؛ يعني شاعراني كه با بهره‌گيري از گويش نيمايي و فضاها و ظرفيت‌هاي جديدي كه او در ادبيات معاصر ايجاد كرد، به سرودن شعر در قالب‌هاي سنتي و نيمه‌سنتي پرداختند. شاعراني همچون: پرويز ناتل خانلري (پسرخالة نيما)، فريدون توللي و نادر نادرپور. اين شعر به خاطر نزديكي به ذوق و ذايقة ادبي مردم آن روزگار، به زودي موردپسند و استقبال عمومي قرار گرفت و براي خود در جامعة نوجو و تجددخواه آن دهه طرفداراني دست و پا كرد.

   سنت گرايان جديد (نوقدمايي) بعد از كودتاي 28مرداد 1332 به مدت يك دهه طلايه‌دار نوآوري در ادبيات شدند و به عنوان جريان شعر نو بر جامعة ادبي ايران حكومت كردند.

   نيما از آنجا كه با فرايند شكل‌گيري سنت گرايان جديد به خوبي آشنا بود و آنان را تحت تأثير خود مي‌دانست، با بدبيني تمام به اين جريان نگاه مي‌كرد و دربارة پرچمدار اين نحلة ادبي كه به زعم او پرويز ناتل خانلري پسر خاله‌اش بود، چنين مي‌گفت:

   «اين جوان قدار، آينده را نگاه نمي‌كند... جوان‌هاي ساده‌لوح ديگر را (مثل نادرپور و توللي) به دور خودش مي‌كشد و هر كدام يكي از مدل‌هاي مرا (كه بين قديم و جديد است) سرمشق كار خود قرار داده، عنوان مي‌دهند كه به شعر من صورت كامل حسابي را داده‌اند. يعني به دور انداخته‌هاي مرا وسيلة پيشرفت كار دنيايي‌شان قرار مي‌دهند.»


                  (برگزيده آثار نيما يوشيج به نثر و يادداشت‌هاي روزانه، ص 240)

   اما واقعيت اين بود كه علي‌رغم گمنامي و مهجوري نيما، شاعران اين جريان ادبي بين مردم محبوبيت ادبي پيدا كرده بودند؛ چرا كه اين جنس از شعر، همخوني، همخواني و قرابت بيشتري با خواست جامعة ادبي آن روزگار داشت.

   جريان «سنت گرايان نو» از زمان نيما تا به امروز – با فراز و نشيب‌هايي – همچنان تداوم يافته است. پيروان اين جريان امروز با نام پيروان «غزل نو» يا "نوكلاسيك" شناخته مي‌شوند. از چهره‌هاي شاخص اين جريان از شاعران زير مي‌توان نام برد: هوشنگ ابتهاج، حسين منزوي، سيمين بهبهاني، و محمدعلي بهمني، چنان كه «بهمني» خود در غزلي گفته است:

                                        جسمم غزل است اما، روحم همه نيمايي ست

                                        در آينة ی تلفيق، اين چهره تماشايي ست

  

  

 

  

 

    

بعد از پيروزي انقلاب اسلامي نيز اكثر شاعران به سرودن غزل‌هايي با مؤلفه‌هاي زباني شعر نيمايي پرداختند و اين جريان را تقويت كردند. تفاوت غزل‌هاي شاعران انقلاب با غزل‌هاي ديگران در انتخاب موضوع و مضمون است.

   موضوع و مضمون ‌اكثر غزل‌هاي شاعران بعد از انقلاب مضاميني چون: انقلاب، امام، حماسه و عرفان است.

   محمدكاظم كاظمي در كتاب «روزنه» در تعريف اين سبك چنين مي‌گويد:

   «در سال‌هاي اخير و به ويژه بعد از انقلاب اسلامي، ما ظهور پديده‌اي خاص در شعر فارسي را شاهديم كه در واقع پلي است بين شعر كلاسيك و شعر نو، و از همين روي به آن «نوكلاسيك» مي‌گويند. در اين جا، شاعر از لحاظ موسيقيايي، قالب‌هاي كلاسيك را حفظ مي‌كند، اما در خيال، زبان و عناصر معنوي، سعي مي‌كند امروزي باشد يا به تعبيري ديگر، تلاش مي‌كند نوآوري‌هاي شعر بعد از نيما را در قالب‌هاي كلاسيك پياده كند. اين نوع شعر كه نخستين كوشش‌هاي موفقيت‌آميز آن در آثار شاعران دهه‌هاي چهل و پنجاه به چشم مي‌خورد، در سال‌هاي پس از انقلاب اسلامي، در نتيجة آميختگي با ارزش‌هاي معنوي و انساني انقلاب، شكل نوين و كمال‌يافته‌اي پيدا كرد».


                                     (محمدكاظم كاظمي، روزنه، صص 202 و 203)

   هر چند كه رگه‌هاي اين تأثيرپذيري زباني از نيما را در آثار همة شاعران بعد از انقلاب مي‌توان ديد (شاعران غزلسرا)، ولي ميزان اين تأثيرپذيري در شاعران زير بيش‌تر و برجسته‌تر است: قيصر امين‌پور، سهيل محمودي، حسين اسرافيلي، عبدالجبار كاكايي، عليرضا قزوه، فاطمه راكعي، محمدسعيد ميرزايي، سيدعلي ميرافضلي، سيدضياءالدين شفيعي، مرتضي نوربخش، محمدرضا روزبه، مريم سقلاطوني، مصطفي محدثي خراساني، سعيد بيابانكي، قربان وليئی، سيداكبر ميرجعفري، بهروز یاسمی، مژگان عباسلو و...

   به عنوان نمونه و حسن‌ختام، شما را به زمزمة غزلي نيمايي از جاودان ياد قيصر امين‌پور دعوت مي‌كنم و دامن سخن را كوتاه:

گفتي: غزل بگو! چه بگويم؟ مجال كو؟

شيرين من، براي غزل شور و حال كو؟

پر مي‌زند دلم به هواي غزل، ولي

گيرم هواي پر زدنم هست، بال كو؟

گيرم به فال نيك بگيرم بهار را

چشم و دلي براي تماشا و فال كو؟

تقويم چار فصل دلم را ورق بزن

آن برگ‌هاي سبز سرآغاز سال كو؟

رفتيم و پرسش دل ما بي‌جواب ماند

حال سوال و حوصلة قيل و قال كو؟


                                                     (گل‌ها همه آفتابگردانند، ص 107) 

کلمات کلیدی این مطلب :  غزل ، نیمایی/رضا ، اسماعیلی ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/3/4 در ساعت : 4:51:39   |  تعداد مشاهده این شعر :  2590


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 1,269 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,557,229
logo-samandehi