عاقبت شب زنده داری ها اثرکرد،ای عزیز
بار دیگر عشق را، مهمان به چشمت می کــــــنم
زخم سروا کــــرده را ، درمان به چشمت می کنم
در شلوغی های این شـــــــــهر پر از زشتی ، بیا
سخـــــــــــتی دیدار را ، آسان به چشمت می کنم
درد تنهایی جـــــــــــــــدا از درد های دیگر است
من نظر با دیده ی گریان ، به چشمت می کــــــنم
از درخت صبر، خـــــــوردم میوه ی شیرین درد
صبر را در نا خوشی ، عریان به چشمت می کنم
عاقبت ، شب زنده داری ها اثر کرد ، ای عــزیز
نذر ، گــــــــــــلهای بهارستان به چشمت می کنم
نا زنینا صبر کن ، پای گـــــــــریزم نیست نیست
شکــــــوه از نامردی دوران به ، چشمت می کنم
در ترازوی دلم ، دلواپسی ، سنگـــــــین تر است
رنج این دلشوره را ، پنهان به چشمت می کــــنم
مصطفی معارف 10/4/91 کرج
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/4/19 در ساعت : 14:5:23
| تعداد مشاهده این شعر :
4868
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.