ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



همیشه حرف آخر را زمستان می زند، اما...


بسم الله



 



منم جامانده از راهی که از آن جز غباری نیست



سری آورده ام اما دریغا دیر، -داری نیست-



دلی آورده ام امّا شلوغ است و در آن حتی



برای خلوت دلداده و دلدار غاری نیست



چگونه ادعای کوه بودن می کنم وقتی



درون سینه ی دیوانه نوری نیست، ناری نیست؟



چه باید کرد اگر من شاعرم اما گمان دارم



به روی شانه های شاعران از درد باری نیست؟



برای اینکه ما باری به خود آییم گاهی چند



هلا! فریاد کن، فریاد کن، فریاد: یاری نیست...؟



همیشه حرف آخر را زمستان می زند، اما



نمی داند پس از این برف ها جز زار زاری نیست...


کلمات کلیدی این مطلب :  همیشه ، حرف ، آخر ، را ، زمستان ، می ، زند، ، اما... ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/4/21 در ساعت : 2:19:42   |  تعداد مشاهده این شعر :  986


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

عالیه مهرابی
1391/4/21 در ساعت : 9:3:21
سلام زیبا بود . دست مریزاد
مصطفی معارف
1391/4/21 در ساعت : 10:21:8
کاری زیبا و استوار است کامروا باشید و سعادتمند با سپاس
سعید تاج محمدی
1391/4/21 در ساعت : 23:0:47
سلام جواد عزیز همیشه...
مصطفی پورکریمی
1391/4/22 در ساعت : 1:35:39
درود بر جناب شیخ الاسلامی عزیز زیبا بود
نغمه مستشارنظامی
1391/4/26 در ساعت : 2:40:11
درون سینه ی دیوانه نوری نیست، ناری نیست؟... زيبا بود موفق باشيد
وحیده افضلی
1391/4/21 در ساعت : 18:9:59
زیبا............زنده باشید
اشرف گیلانی
1391/4/21 در ساعت : 11:36:3
برای اینکه ما باری به خود آییم گاهی چند هلا! فریاد کن، فریاد کن، فریاد: یاری نیست...؟
بازدید امروز : 8,250 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,564,210
logo-samandehi