رفیق خانه و گرمابه ام آخر تباهم کرد /خودش بر راه می رفت و ولیکن زابه راهم کرد......؟!
رفیق خانه و گرمابه ام آخر تباهم کرد
خودش بر راه می رفت و ولیکن زابه راهم کرد
مریدم کرد بر کفر ِ مسلمانی ابرویش
پر از تردیدو پرسش ، غرق در وهم و گناهم کرد
نمی دانم چه شد یکباره بی آنکه بدانم خود
اسیر خنده ها و گریه های گاه گاهم کرد
من از آغوش دریا روی شنزار ِ غم افتادم
اگر چه شور ماهم بود ، خاک ِ اشتباهم کرد
خطوط شرنوشتم را غبار زندگی پوشاند
کجا می رفت وقتی درد و غم بی جان پناهم کرد
و از اندوه من شهری به خاموشی فرو رفت و ...
دوچشم عابران انگشنمای هر نگاهم کرد
خداهم خوب می داند دلم تنگ و پریشان است ......
که با فکر و خیالت روز و شب ها مست خواهم کرد ......
م- شوریده
///////////
گزارش تصویر کانون های ادبی خراسان شمالی
http://anjomansite.blogfa.com/
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1391/4/21 در ساعت : 15:33:31
| تعداد مشاهده این شعر :
1420
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.