دیگر کسی به فکر درختان باغ نیست
یا در پی زدودن اندوه تاق نیست
باور کنید پنجره ها را شکسته اند
انگار سال هاست کسی در اتاق نیست
بادی شدید می وزد و زوزه می کشد
سرما نفوذ کرده مجال فراغ نیست
آلوده می کند همه جا را هوای غم
در آسمان بجز فوران کلاغ نیست
دزدیده اند سیب درختان باغ را ...
این دزدی بزرگ که در حد ِ زاغ نیست
تکراریند مثل همیشه دقیقه ها
درروزنامه ها خبری داغ ِداغ نیست
باید پناه برد به خانه ولی چه سود...
وقتی فروغ آتش ِ گرم ِاجاق نیست
شبها صدای سرفه ی اندوهبار باغ
از دوردست می رسد و چلچراغ نیست ...
تا چشم روشنی بدهد که طلوع صبح
همراه با زبانه ی درد ِفراق نیست
م- شوریده سید مهدی نژادهاشمی 1/2/1390
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/3/4 در ساعت : 5:24:24
| تعداد مشاهده این شعر :
1124
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.