*قدم اول...
بوی فتنه زمشام چه کسی می آید؟
تیغ خدعه زنیام چه کسی می آید؟
بازآتش به سراپرده ی دنیا افتاد
بادآتش شدوبرخانه ی مولا افتاد
کهنه دردی که فقط کوه احدمی داند
دم فروبندازاین قصه،که خود می داند
وقتی ازتوطئه؛شمشیرجلا می گیرد
عهدیاران،همگی رنگ ریامی گیرد
*قدم دوم...
کوچه امشب چه عجیب ازهیجان می لرزد
صبح در هلهله ی بانگ اذان می لرزد
راه افتادبه مسجد ؛قدم مولایی
آسمان گشت پراز عطردم مولایی
...بعدآن کوچه چه تاریک!چه ظلمانی شد!
کوچه کم کم تهی از بانگ مسلمانی شد
کم کم از دور...صدای نفسی می آید
ازدل کوچه ی تاریک؛کسی می آید
سایه ای تیره ازآن کوچه برون می افتد
کوچه از سایه ی تیره،به جنون می افتد
*قدم سوم...
سایه از تیرگی شب؛ به جلا افتاده
چشم از دیدن سایه، به خطا افتاده
سایه مخفی شده در ظلمت شب...انگاری
زهرشیرین شده در رنگ رطب ...انگاری
سایه از تیره مردان ابا شیطان است
سایه از ترس؛مچاله شده ولرزان است
سایه از ترس؛ به شمششیر پناه آورده
بازبرخدعه وتزویر پناه آورده
بوسه زد روی لب تشنه ی شمشیرش را
درگلو خوردغم ترس گلوگیرش را
*قدم چهارم...
تیغ برفرق علی (ع)آمدوبربادآمد
"حالتی رفت که محراب به فریادآمد"
اینک این پیرهن ساده ی مولا...خونین
اینک این سر..که به سجاده ی مولا...خونین
**
سجده ی ماه منیراست به مسجدامشب!
بشتابید!امیراست به مسجدامشب!
آسمان نورعلی نورپیمبرشده است
کعبه ازبوی خوشی بازمعطرشده است
موسم حج وطوافی که بیفتد،حق است
کعبه راباز شکافی که بیفتد،حق است
*قدم پنجم...
اینک ای شیعه! مگرتیغ زبان برداری
می توانی گره از کارجهان برداری
عده ای اهل ریا،دین مجازی دارند
روزگاری است که با دین،سربازی دارند
بایداین درد به حکم ازلی بسپاریم
کاراین ناخلفان را به علی بسپاریم
چاره کن حال مسلمانی مارا امروز
حال واحوال تومی دانی ماراامروز
***
این نه رسم است که ماخون جگر برداریم
بیش ازاین دست زمیراث پدر برداریم...