|
سی سالگی پخته و طلایی رنگی بود پاییز هایتان سرشار از شاعرانگی باد تولدت مبارک
|
سلام من سرم گرم زندگی باشد تو به ناگاه و ناگهان برسی آفرین
|
احسنت...خیلی به دلم نشست...درد مشترک بود
|
با سلام. با عرض پوزش، در قسمت زير:
آ...ی سی سالگی! که سی سال است/ منتظر بوده ای که سر برسی
من سرم گرم زندگی باشد/ تو به ناگاه و ناگهان برسی
1- به نظر مشكل قافيه وجود دارد. مگر اينكه «سر رسيدن» را متفاوت از «رسيدن» بدانيد.
2- («من» سر«م» گرم زندگي...) تكرار ضمير است كه البته در زبان محاوره عادي است.
اگر من بودم، اينطور ميگفتم:
«سر من» گرم زندگي باشد/ تو به ناگاه، بيخبر برسي
عذرخواهم.
سپاس.
|
سلام خانم گیلانی بزرگوار بسیار زیبا بود اما دلم برای پاییز هم می سوزد .......... خصوصا آقای آبان!!!!
|
ممنون از دوستان عزيز و شاعران گرامي سايت شاعران پارسي زبان. آقاي سليماني ممنون از دقت شما. اما منظور من از سر رسيدن "رسيدن" نبود دقيقا خود "سر رسيدن" بود. در مورد قافيه هم "بي خبر" شكل صحيح قافيه بود و بي دقتي اينجانب در تايپ عامل اصلي مشكله.
|
زن آبان رسیده تر شده است... دقیقن سی سال...آبان! چه شباهتی بین من و این شعر... دقیقن همون سرخوردگیه آبانی و سی سالگی لحظه ی عظیم... ممنونم گیلانی...ممنونم شاعر
|
زن آبان هنوز هم تنهاست :) تولدتونه ؟ تبریک عرض میکنم :) :دی
|