مثل مرغی می زنم پر در هوای میـــــکروفن
تا بگیرم حاجت از دارالشـــفای میـــــکروفن!
ابتدا دست محبت می کشم روی ســرش
بعد نم نم می روم تا انتــهای میـــــکروفن
انتهایش را اگر در حـین صحبــــت ول کـنم
باز می چسبم دو دستی ابتدای میکروفن!
از لبم قند و عسل یکسر تراوش می کند
زر کند اشعار من را کیمــیای میـــــکروفن
ویز و ویزش! مایه ی آرامش روح من است
درد ما را می کند درمان، دوای میـــکروفن
یک وجب قّد و هزاران نقشه دارد توی سر
باشد از دکتر! فزونتــر ادعای میــــکروفن!
گفته بودی از ســــرِ پرباد او چیــــزی نگو
پس بلانسبت بگویم از کجای میـــکروفن!؟
بس که خوش دست است و خوش فرم است و ناز و دیدنی
می کند نسل جوان خود را فدای میکروفن!
دایما هی وعده های آن چــنانی می دهد
هر کسی مانند من شد مبتلای میکروفن
اوج شهرت،اوج قدرت،اوج ثروت! هرسه را ،
دیده ام با چشم خود از لا به لای میکروفن
هر سه اوج بیت بالا را اگر طالب شــــدی
پس بــــیا حــالا برو تا ماورای میــــــکروفن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بی هـــنرها را به اعجــــاز تریبـون جاه داد
چوب کرده در دهان ما به جای میـــکروفن!
بـــیت آخـــر را بخوان و لذتـــش در جا بـــبر
کرده ام شیرین و عطر آگین فضای میکروفن:
جایــــــگاه بانــــوان هــــر روز بــالا می رود
بعدازین زن می شود فرمانروای میـــکروفن!