ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



عیادت کردم از پاییز و قصد سوختن کردم - محمدحسین نجفی

بسم الله الرحمن الرحیم

عیادت کردم از پاییز و قصد سوختن کردم
 
چه خونی در دل هم باغ هم هیزم شکن کردم
 
مسافر دیدمش تنهای تنها بود، در چشمش
 
دلم را - آخرین خوب ها را - بی وطن کردم
 
شدم آواره در گلگشت خاموشی که می دیدم
 
نه یاد از یاسمن کردم نه یاد از نسترن کردم
 
نه در پایان فصل برگ ریزان بود، آه ای دل
 
زمستان قصد رفتن داشت باغم را کفن کردم
 
لباس عید را در گنجه تا یک سال، تا یک عمر
 
لباس مشکی ام را چون محرم ها به تن کردم
 
بهارم سوخت اما کار من تنها تماشا بود
 
خدا مرگم دهد آه این چه کاری بود من کردم
 
خدا مرگم دهد آه این چه کاری بود من کردم
 
محمدحسین نجفی
 
عذرخواهی میکنم. لباس سیاه میبینم یادم می افتد. شرمندۀ همگی تان.

کلمات کلیدی این مطلب :  عیادت کردم از پاییز و قصد سوختن کردم ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1391/9/7 در ساعت : 23:35:41   |  تعداد مشاهده این شعر :  1216


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

آرش پورعلیزاده
1391/9/10 در ساعت : 13:21:19
لباس عید را در گنجه تا یک سال، تا یک عمر / لباس مشکی ام را چون محرم ها به تن کردم ... احسنت

محمدحسین: ممنون. چه حسن تصادفی :)
سارا وفایی زاده
1391/9/8 در ساعت : 10:2:0
درود

زیبا بود

محمدحسین: ممنون خانم وفایی زاده
نغمه مستشارنظامی
1391/9/9 در ساعت : 3:7:59
سلام بر شما غزلی ماندگار و به یاد ماندنی بود
پاینده باشید

محمدحسین: خواهش میکنم. نظر لطف شماست. یا حق.
احسان اکابری
1391/9/9 در ساعت : 2:28:21
محمد حسین عزیز
شعر قشنگی بود
ازش خوشم اومد

محمدحسین: لطف داری احسان جان. یا حق.
محمد شکری فرد
1391/9/8 در ساعت : 10:2:36
سلام محمد حسین...

غزل خیلی خیلی زیبایی خواندم...

محمدحسین: ممنون محمدجان
ملیحه رجائی
1391/9/8 در ساعت : 23:32:42
درود بر شما
زیبا بود...

محمدحسین: ممنون از حضورتان. ممنون.
بازدید امروز : 4,741 | بازدید دیروز : 7,712 | بازدید کل : 121,720,209
logo-samandehi