مزن آتش به خاکستر که خاکستر نمی سوزد درود شاعر
|
سلام جناب دکتر وهاب نیای عزیز غزلی بسیار زیبا و سرشار از نکته و اندرز سروده اید موفق باشید خصوصی : با پوزش من در دو مصرع دو پیشنهاد دارم : 1 - اگرچه یک بخارا دفتر و دیوان در آتش رفت .........اگرچه یک بخارا دفتر و دیوان در آتش رفت یقین شد که گمان می سوزد و باور نمی سوزد ......... یقین آمد گمان می سوزد و باور نمی سوزد آتش رفت ....... یقین آمد ایهام هم دارد 2 - که باغی که شبنم دارد از کوثر نمی سوزد ........... گلستانی که شبنم دارد از اخگر نمی سوزد هم از شر " که" و توضیح آن راحت می شوید ؛ هم شأن " کوثر " که در فرهنگ آیینی ما جایگاه عظیمی دارد (سوره ی کوثر) رعایت می شود گرچه می دانم شما آن را به چه معنایی به کار برده اید . دیگر بار معذرت می خواهم زنده باشید. ****** با سلام و سپاس استاد ارجمند پورکریمی! از نظر سودمند شما استفاده خواهد شد. در پناه حق.
|
سلام بزرگوار
ديروز در مشهد ذكر خير شما بود
در حوالي شعر با بهروز ذبيح الله حرف مي زدم كه نامي از شما به نيكي ياد رفت
راضي باشيد بزرگوار
آدرس وبلاگم
http://mo1351.blogfa.com/
|
|
از این آتش که درد میهنم در جان من افروخت
عجب باشد اگر بر خاک من مرمر نمی سوزد
چقدر تأثیرگزار است این بیت
ستایش می کنم حس وطن دوستی شما را برادرم...
|
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند... با عرض سلام و احترام به همه عزیزانی که نظر دریغ نداشته اند. راستی بعضی انتقادات در قبول این شعر مرا به تردید واداشته بود و به این خاطر آن را روی صفحه آوردم. به خصوص در مورد مصرع دوم. خدارا شکر که با عنایت شما رفع گردید.
|
مبر ای مرغ مینو جای دیگر آشیان زین باغ که2 باغی که شبنم دارد از کوثر نمی سوزد برو بر برج کین خود نشین آسوده ای مرحب اگر از برق ایمان ولی خیبر نمی سوزد چه زیبا و دلنشین خیلی به دل حقیر نشست
|
سلام استاد بزرگوار غزل زیبایی ست چراغی در جهان مثل دل مادر نمی سوزد....
|