یک نوبت یک
و دو نوبت صفر
سماورم را جوش می آورد
چه نشسته ای بر خیز
چای را دم کن
استاد را میل نمره دادن نیست
اگر استاد را میلی نبوده
گمانم در برش لیلی نبوده
بشین چایی خود را نوش جان کن
دو چشم خویشتن را دیده بان کن
که تای لیلای جانش بازگردد
حدیث عشق او اغاز گردد
هر انکس را که احساسی نباشد
به میزان یک"عباسی" نبا شد
به پیش اهل دل مقدار و قدرش
اگرچه داده اندش جاه و صدرش
استاد عزیز حقیر با توجه به برداشت خودم از سروده قشنگ شما بداهه خود را تایپ نمودم
نمیدانم مقبول نظر بیافتد یا نه
از شعرتان لذت بردم مانند بقیه اثار نازتان
زنده باشید
<<<<<<<<<<<<<<<<<<<
درود و سلام بسیار خدمت جناب مقدم عزیز
ظاهرا شعر ( نمره ی آ ) همه را به یاد خاطرات گذشته می اندازد .
از بداهه ای که سروده اید و نیز از حضور گرم و اظهار محبتتان سپاس
.....
همان طوری که نمره دلپسند است
بسا دل ها ز نمره درد مند ا ست
خوشا آنان که هر گز در همه عمر
نمی دانند اصلا" نمره چند است
برقرار باشید