گاهی برایم شانه ای صبری ، زمانی بغض گاهی مرا می فهمی و گاهی نمی فهمی درد مشترکی داریم بانو. به جمع شاعرانه مان خوش آمدید
|
این روز ها به جای من را از مرا استفاده نمی کنیم؟پیشنهاد میکنم بگذارید این روزهایم رانمی خواهی نمی فهمی وهمچنین در بیت سه:من آخر خطم غریب و بی کس و تنها حس مرا تو اول راهی نمی فهمی وقتی ی در نمی فهمی اشاره به تو دارد آوردن تو لزومی ندارد به جای تو می شود گذاشت چون:حس مرا چون اول راهی نمی فهمی نکته ای که در این شعر به زیبایی در شعر دیده می شود که شاعر خودش را به جای زلیخا ندیده بلکه جای یوسف می بیند.روند منطقی شعری که یک زن می نویسد شاید این باشد که خودش را زلیخا یا لیلا یا شیرین ببیند ودر این شعر بر عکس است. امید وارم باز هم شعرهای زیبایی از شما بخوانیم.
|
سلام آرزوی توفیق . به برادر بزرگوار سلام برسانید.
|
درود بانو قلم ات نویسا و طبع ات همچنان خوش و خوش تر. زیبا بود.
|
سلام خانم مرادی. غزل خوبی بود. من هم مثل آقای خصلتی عزیز، انتظار داشتم این شعر زنانه باشد ولی مردانه بود در یک بیت قبل از آخر. اما بقیه بیتها خیلی خوب بود. جامعه و فلسفه اجتماعی را خوب روایت کرده بودید. دستتان درد نکند.
|
سلام احساسات خيلي از شعرا را ماهرانه در قالب واژه ها به شكلي زيبا هنر افريني كرديد زنده باشيد
|
|
سلام خانم مرادی...غزل زیبایی بود...درود بر شما... زنده باشید.
|
من آخر خطم غریب و بی کس و تنها حس مرا تو اول راهی نمی فهمی بسیار زیبا. بسیار ممنون
|
|