ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



لطفا بخند !


از ترس اینکه مبادا آیینه ی لبخندت نباشند؛

- چشمهایم -

هر شب خودشان را خیس می کنند !


***    


آمدی، بالهایم را به پرده آسمان دوختی و رفتی ...

حالا؛

بی تو، چند شب است که آویزانم !



***  

آمده بودم برای گلایه؛

اما ...

باشد برای بعد!

صدای باران می آید

می روم دعایت کنم ...



کلمات کلیدی این مطلب :  چشمهایم ، لبخند ، آسمان ، گلایه ، دعا ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1392/5/29 در ساعت : 9:52:19   |  تعداد مشاهده این شعر :  1221


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

فاطمه معین زاده
1392/5/30 در ساعت : 21:45:53
به نام خدای مهربان
با اهدای سلام متقابل به استاد ارجمند، جناب آقای گنابادی
ابتدای امر تشکر می کنم بابت حضور و نقد و نظرتان ،
و اما بعد؛
با دیدن نقدتان یکه خوردم! از طرفی خوشحال شدم که بالاخره یکی از شعرهایم نقد شد! و از طرفی برایم بسیار سئوال انگیز بود که چرا راجع به هشت شعر پیشین من که همگی از آثار تقریبا خوب و تا حدودی قوی و البته سروده های تازه من هستند هیچ نقدی صورت نگرفته و یکهو به نقد چند پاره شعر کوتاه مربوط به هفت یا هشت سال پیش که به عنوان زنگ تفریح در دفتر شعرم قرار داده بودم پرداخته شده!
استاد محترم؛ زمان سرودن پاره شعر اول به هیچ عنوان متوجه چنین تصویر به قول شما مناقشه برانگیزی نبوده ام، اگر شما میگویید مناقشه برانگیز و توهین آمیز است پس حتما حق با شماست. چون من شاگردم و شما استاد، اما به من حق بدهید که به عنوان یک خانم شاعر که دلش به قول خانم محمودی مثل یک فنچ است انتظار کمی ملاطفت در متن نقد را داشته باشم!.
نقد تند و بی پروا و استفاده از واژه های «گنده گویی، تب متفاوت گفتن و بلا و ...» دل خانم شاعری مثل من را به درد می آورد!
استاد باور کنید من اصلا تب ندارم! فقط چند سال پیش یک تجربه کوتاه شعر سپید را داشته ام که چون دیدم علاقه ندارم، گذاشتمش کنار. همین!
درباره پاره دوم،، شاید ضعف از شاعر است که نتوانسته روح شعر را در آن جاری کند و به همین خاطر محکوم به «فقدان روح» شده. سعی می کنم بازخوانی کرده و تصحیح کنم.
در مورد پاره سوم، تمام منظور من از شعر در جمله پایانی مشخص می شود.
آمده ام که گلایه کنم اما باران می گیرد، زیر باران جای گلایه نیست. جای دعا کردن است. پس به جای گلایه، می روم دعایت می کنم.
حالا اگر جمله آخر را حذف کنیم، خواننده با خود میگوید: «گلایه باشد برای بعد چون باران می آید؟ زیر باران جای چیست؟ جای لحظات عاشقانه است. » در صورتی که من به بعد عرفانی آن نظر داشته ام که «دعا کردن» به جای گلایه کردن بوده است. و این منظور شاعر با حذف جمله آخر به خواننده منتقل نمی شود.

به هر حال، باز هم از حضور و نقدتان ممنون. امیدوارم این اولین نقد، آخرین نقد شما از اشعار بنده نباشد. ما شاعران جوان که ابتدای راهیم برای رشد و بالیدن، نیازمند کمک شما بزرگان شعر و ادب هستیم. .
امین نوراللهی (فریاد)
1392/5/30 در ساعت : 11:6:17
سلام خواهرم.در مورد پاره ي اول كاملا حق با جناب ايزدي گناباديست.و اما در پاره دوم تابلو و البته تصوير بسيار زيبايي از دوخته شدن بال يك نفر به آسمان و آويزان بودنش در ذهنم مجسم شد كه بسيار شاعرانه بود هرچند بنده معتقد به تصويرسازي محض نيستم و معتقدم شعر بايد هدفمند باشد و در اين پاره حداقل بنده پيام يا موضوع خاصي كه دغدغه انسانها يا حداقل خود شاعر باشد نديدم اگرچه شايد بشود چيزهايي را حدس زد ولي براي يك اثر شاعرانه و عميق به هيچ وجه كافي نيست.در مورد پاره ي آخر نقص پاره قبل تصحيح شده و با آوردن جمله ي "مي روم دعايت كنم" شعر هدفمند شده و پيغام شاعر را از سرودن اين شعر اعلام كرده است و بسيار هم پيغام خوب و قابل تامليست.شاعر مي بايست شعرش را هميشه كامل بگويد و اين خواننده است كه بنا به سليقه ي خود قسمتهايي را كه دوست ندارد حذف مي كند.البته هر كس نظري دارد و نظر بنده اين است كه اگر جمله آخر را از اين شعر بگيرند شعر بي شخصيت مي شود و به مشكل پاره دوم دچار خواهد شد.خداوند به همه ما كمك كند كه چيزي جز حق بر زبان نياوريم.انشالله
فاطمه معین زاده
1392/5/30 در ساعت : 21:45:40
به نام خدای مهربان
با اهدای سلام متقابل به استاد ارجمند، جناب آقای گنابادی
ابتدای امر تشکر می کنم بابت حضور و نقد و نظرتان ،
و اما بعد؛
با دیدن نقدتان یکه خوردم! از طرفی خوشحال شدم که بالاخره یکی از شعرهایم نقد شد! و از طرفی برایم بسیار سئوال انگیز بود که چرا راجع به هشت شعر پیشین من که همگی از آثار تقریبا خوب و تا حدودی قوی و البته سروده های تازه من هستند هیچ نقدی صورت نگرفته و یکهو به نقد چند پاره شعر کوتاه مربوط به هفت یا هشت سال پیش که به عنوان زنگ تفریح در دفتر شعرم قرار داده بودم پرداخته شده!
استاد محترم؛ زمان سرودن پاره شعر اول به هیچ عنوان متوجه چنین تصویر به قول شما مناقشه برانگیزی نبوده ام، اگر شما میگویید مناقشه برانگیز و توهین آمیز است پس حتما حق با شماست. چون من شاگردم و شما استاد، اما به من حق بدهید که به عنوان یک خانم شاعر که دلش به قول خانم محمودی مثل یک فنچ است انتظار کمی ملاطفت در متن نقد را داشته باشم!.
نقد تند و بی پروا و استفاده از واژه های «گنده گویی، تب متفاوت گفتن و بلا و ...» دل خانم شاعری مثل من را به درد می آورد!
استاد باور کنید من اصلا تب ندارم! فقط چند سال پیش یک تجربه کوتاه شعر سپید را داشته ام که چون دیدم علاقه ندارم، گذاشتمش کنار. همین!
درباره پاره دوم،، شاید ضعف از شاعر است که نتوانسته روح شعر را در آن جاری کند و به همین خاطر محکوم به «فقدان روح» شده. سعی می کنم بازخوانی کرده و تصحیح کنم.
در مورد پاره سوم، تمام منظور من از شعر در جمله پایانی مشخص می شود.
آمده ام که گلایه کنم اما باران می گیرد، زیر باران جای گلایه نیست. جای دعا کردن است. پس به جای گلایه، می روم دعایت می کنم.
حالا اگر جمله آخر را حذف کنیم، خواننده با خود میگوید: «گلایه باشد برای بعد چون باران می آید؟ زیر باران جای چیست؟ جای لحظات عاشقانه است. » در صورتی که من به بعد عرفانی آن نظر داشته ام که «دعا کردن» به جای گلایه کردن بوده است. و این منظور شاعر با حذف جمله آخر به خواننده منتقل نمی شود.

به هر حال، باز هم از حضور و نقدتان ممنون. امیدوارم این اولین نقد، آخرین نقد شما از اشعار بنده نباشد. ما شاعران جوان که ابتدای راهیم برای رشد و بالیدن، نیازمند کمک شما بزرگان شعر و ادب هستیم. .
صادق ایزدی گنابادی
1392/5/29 در ساعت : 22:33:55
سلام بر شاعر محترم
تعبير -چشمهايم -هر شب خودشان را خيس مي كنند مي تواند مناقشه بر انگيز باشد افرادي چون حقير كه براي اشك ناشي از تعاملات عاطفي نوعي تقدس قايل اند نمي توانند اين اشك ر ا در جايگاه ادرار يك كودك ببينند كه از ترس لو لو خور خوره جاري شده است
خانم محترم ، فقدان لبخند كسي كه ارتباط عاطفي با راوي دارد در يك مسير سالم نبايد توليد كننده ترس باشد هر نوع اشوبي كه در درون انسان ايجاد مي شود ترس كودكانه و معادل وحشت نيست
تب متفاوت گفتن چه بلا هايي بر سر يك متن مي اورد
پاره دوم شعر نيز يك گنده گويي فاقد روح و سلامت شاعرانه است
و اما شعر چهارم شعر قابل قبولي است به شرطي اينكه پاره اخر "مي روم دعايت كنم "حذف شود
اجازه بدهيد كه مخاطب خود پايان اين شعر را بسازد
نام ارسال کننده :  راشدانصاری     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
خواندمت....
زهرا آراسته نیا
1392/5/29 در ساعت : 17:22:48
سلام
زیبا بودند اما می تونستن کوتاه تر باشن تا کوبندگی بیشتری داشته باشن
در شعر کوتاه نیازی به کامل آوردن ترکیبات و توصیفات نیست .
مثلا در شعر دومت کلمه ی " آمدی" خیلی راحت میتونه حذف بشه . چون " و رفتی " آخر دقیقا معنی آمدن در ابتدا رو به ذهن می رسونه . پس می تونستی یکی از دو ترکیب رو حذف کنی
در بقیه هم همین طور
موفق باشی عزیزم
فاطمه معین زاده
1392/5/30 در ساعت : 20:40:48
به نام خدا
سلام زهرای عزیز
ممنون که آمدی و خواندی و نظر دادی و ممنون تر از اینکه نقد کردی!
من از نقدها بسیار استقبال می کنم!
و اما درباره نقدت:
من سالهاست که شعر کوتاه سپید و نو و ... نگفته ام و بهتر است بگویم سالها بود که اصلا شعر نمی گفتم! و حالا مدتی است که دوباره «خودم» شده ام!
این چند بچه شعر هم مربوط به هفت یا هشت سال پیش من هستند ...
به هر حال هر ایرادی که به بچه شعرهای کوتاه و سپید من بگیرید، احتمالا وارد است!
سعی می کنم بازبینی کنم و ایرادهایشان را برطرف کنم.
فائزه محمودی
1392/5/30 در ساعت : 20:25:25
زیبا بود ......درود
فاطمه معین زاده
1392/5/30 در ساعت : 20:47:0
به نام خدا
سلام دوست خوبم فائزه جان
ممنون از حضورت .
علی نظری سرمازه
1392/5/29 در ساعت : 21:7:17
درودشاعرگرامی/حالا بی تو چند شب است آویزانم/زیبا ودلنشین/
فاطمه معین زاده
1392/5/30 در ساعت : 20:41:25
به نام خدا
سلام
ممنون از حضور و اعلام نظر لطفتون
حمیدرضا اقبالدوست
1392/5/31 در ساعت : 1:27:56
بسیار زیبا خانم معین زاده /لذت و بهره بردم / یا حق
فاطمه معین زاده
1392/5/31 در ساعت : 11:52:45
به نام خدا
با اهدای سلام
ممنون بابت حضور و نظر لطفتون.
همایون علیدوستی
1392/5/29 در ساعت : 11:2:8
صرف نظر از گزاره نخست عبارت چشمهایم هر شب خودشان را خیس می کنند کاریکلماتور قشنگی است/مستدام باشید
فاطمه معین زاده
1392/5/30 در ساعت : 20:48:54
به نام خدا
سلام استاد علیدوستی
ممنون از حضور و اعلام نظر لطفتون
ابراهیم لایق برحق
1392/5/30 در ساعت : 1:54:0
صدای باران و دعا.... بسیار لطیف. مثل همیشه


با درود. امیدوارم در دعاهای حضرت باران عج مشمول باشیم.


استاد و خواهر گرامی ! نظر به تبحرتان در خلق عبارات زیبای منطبق بر معناگرایی دینی، امیدوارم هر از چندگاهی هم که شده دفتر شعر حقیر را مرور و نواقص ابیات آئینی ام را گوشزد نمایید تا زشتیهای کلامم به پای خوبترین خلائق محسوب نشود. ه رچند که دریا هرگز متنجس نخواهد شد.
فاطمه معین زاده
1392/5/30 در ساعت : 20:45:34
به نام خدا
سلام
ممنون از حضور و اعلام نظر لطفتون.
نسبت به بنده لطف دارید. فکر کنم نسبت دادن صفت «تبحر» و «استاد» راجع به من روا نباشد! من فقط یک «شاگرد» هستم، همین! اما با این اوصاف هر گاه نکته ی قابل عرضی را در نقد ادبی و ویرایشی و نگارشی و بخصوص در حوزه دینی و اعتقادی در اشعار دوستانم دیدم گوشزد می کنم و سعی می کنم تا آنجا که بتوانم، بعد از هر انتقاد، یک پیشنهاد هم ارائه بدهم. امیدوارم هیچ گاه نقدهایم رنگ «سلیقه» به خودشان نگیرند.
اشرف گیلانی
1392/5/29 در ساعت : 12:45:54
زير باران بايد رفت...
فاطمه معین زاده
1392/5/30 در ساعت : 20:49:43
به نام خدا
سلام دوست عزیزم خانم گیلانی
ممنون از حضورت
بله، زیر باران شعر باید گفت، شعر باید خواند ...
معصومه مهری قهفرخی
1392/5/31 در ساعت : 9:23:48
سلام خانم معین زاده ی عزیز.بسیار زیبا ودلنشین بود.موجز وپر مغز.شاعرانگی تان مستدام.با نظرات استاد در مورد اشک وقداستش موافقم.موید باشید
فاطمه معین زاده
1392/5/31 در ساعت : 11:58:11
به نام خدا

با اهدای سلام متقابل

ممنونم از حضور و نظر لطفتون.

و اما بعد؛ در باره اشک و قداست، باید بگویم همانطور که در پاسخ به استاد گنابادی عرض کردم هنگام سرودن آن بچه شعر، به هیچ عنوان قصدم خدشه دار کردن قداست اشک نبود. بلکه می خواستم پاکی و معصومیت کودکانه ی چشمم را به نمایش بگذارم که متاسفانه ظاهرا باعث برداشت غلط شده. این نشان دهنده ی ضعف شعر و شاعرش است. سعی می کنم تصحیح و اگر نشد حذفش کنم.
علی گیاهی
1392/5/30 در ساعت : 8:41:28
صدای باران می آید

می روم دعایت کنم ...


سلام زیبااااااااست

بدرود
فاطمه معین زاده
1392/5/30 در ساعت : 20:46:6
به نام خدا
سلام
ممنون از حضور و اعلام نظر لطفتون
مجتبی نادری طاهری
1392/5/31 در ساعت : 9:55:33
سلام
همیشه خودم در حصار وزن ها خودم را حبس می کنم ولی از اینکه دوستان چونان شما به این زیبایی از این حصارها خود را می رهانند لذت م یبرم
زیبا بود
شاد و شاعر باشید
یا علی
فاطمه معین زاده
1392/5/31 در ساعت : 12:1:9
به نام خدا
با اهدای سلام متقابل
ممنون از حضور و نظر لطفتون؛

و اما بعد؛
من هم مدتی در حصار یک وزن حبس بودم و حس درونم مرا به سمت آن وزن می کشاند
مدتی است که آزاد و رها در میان وزنهای دیگر می گردم و تجربه می کنم .
امتحان کنید، می ارزد! .
بازدید امروز : 2,929 | بازدید دیروز : 20,496 | بازدید کل : 121,710,685
logo-samandehi