سلام زیبا بودند اما می تونستن کوتاه تر باشن تا کوبندگی بیشتری داشته باشن در شعر کوتاه نیازی به کامل آوردن ترکیبات و توصیفات نیست . مثلا در شعر دومت کلمه ی " آمدی" خیلی راحت میتونه حذف بشه . چون " و رفتی " آخر دقیقا معنی آمدن در ابتدا رو به ذهن می رسونه . پس می تونستی یکی از دو ترکیب رو حذف کنی در بقیه هم همین طور موفق باشی عزیزم
فاطمه معین زاده
1392/5/30 در ساعت : 20:40:48
به نام خدا
سلام زهرای عزیز
ممنون که آمدی و خواندی و نظر دادی و ممنون تر از اینکه نقد کردی!
من از نقدها بسیار استقبال می کنم!
و اما درباره نقدت:
من سالهاست که شعر کوتاه سپید و نو و ... نگفته ام و بهتر است بگویم سالها بود که اصلا شعر نمی گفتم! و حالا مدتی است که دوباره «خودم» شده ام!
این چند بچه شعر هم مربوط به هفت یا هشت سال پیش من هستند ...
به هر حال هر ایرادی که به بچه شعرهای کوتاه و سپید من بگیرید، احتمالا وارد است!
سعی می کنم بازبینی کنم و ایرادهایشان را برطرف کنم.
|
|
زیبا بود ......درود
فاطمه معین زاده
1392/5/30 در ساعت : 20:47:0
به نام خدا
سلام دوست خوبم فائزه جان
ممنون از حضورت .
|
|
درودشاعرگرامی/حالا بی تو چند شب است آویزانم/زیبا ودلنشین/
فاطمه معین زاده
1392/5/30 در ساعت : 20:41:25
به نام خدا
سلام
ممنون از حضور و اعلام نظر لطفتون
|
|
بسیار زیبا خانم معین زاده /لذت و بهره بردم / یا حق
فاطمه معین زاده
1392/5/31 در ساعت : 11:52:45
به نام خدا
با اهدای سلام
ممنون بابت حضور و نظر لطفتون.
|
|
صرف نظر از گزاره نخست عبارت چشمهایم هر شب خودشان را خیس می کنند کاریکلماتور قشنگی است/مستدام باشید
فاطمه معین زاده
1392/5/30 در ساعت : 20:48:54
به نام خدا
سلام استاد علیدوستی
ممنون از حضور و اعلام نظر لطفتون
|
|
صدای باران و دعا.... بسیار لطیف. مثل همیشه با درود. امیدوارم در دعاهای حضرت باران عج مشمول باشیم. استاد و خواهر گرامی ! نظر به تبحرتان در خلق عبارات زیبای منطبق بر معناگرایی دینی، امیدوارم هر از چندگاهی هم که شده دفتر شعر حقیر را مرور و نواقص ابیات آئینی ام را گوشزد نمایید تا زشتیهای کلامم به پای خوبترین خلائق محسوب نشود. ه رچند که دریا هرگز متنجس نخواهد شد.
فاطمه معین زاده
1392/5/30 در ساعت : 20:45:34
به نام خدا
سلام
ممنون از حضور و اعلام نظر لطفتون.
نسبت به بنده لطف دارید. فکر کنم نسبت دادن صفت «تبحر» و «استاد» راجع به من روا نباشد! من فقط یک «شاگرد» هستم، همین! اما با این اوصاف هر گاه نکته ی قابل عرضی را در نقد ادبی و ویرایشی و نگارشی و بخصوص در حوزه دینی و اعتقادی در اشعار دوستانم دیدم گوشزد می کنم و سعی می کنم تا آنجا که بتوانم، بعد از هر انتقاد، یک پیشنهاد هم ارائه بدهم. امیدوارم هیچ گاه نقدهایم رنگ «سلیقه» به خودشان نگیرند.
|
|
زير باران بايد رفت...
فاطمه معین زاده
1392/5/30 در ساعت : 20:49:43
به نام خدا
سلام دوست عزیزم خانم گیلانی
ممنون از حضورت
بله، زیر باران شعر باید گفت، شعر باید خواند ...
|
|
سلام خانم معین زاده ی عزیز.بسیار زیبا ودلنشین بود.موجز وپر مغز.شاعرانگی تان مستدام.با نظرات استاد در مورد اشک وقداستش موافقم.موید باشید
فاطمه معین زاده
1392/5/31 در ساعت : 11:58:11
به نام خدا با اهدای سلام متقابل ممنونم از حضور و نظر لطفتون. و اما بعد؛ در باره اشک و قداست، باید بگویم همانطور که در پاسخ به استاد گنابادی عرض کردم هنگام سرودن آن بچه شعر، به هیچ عنوان قصدم خدشه دار کردن قداست اشک نبود. بلکه می خواستم پاکی و معصومیت کودکانه ی چشمم را به نمایش بگذارم که متاسفانه ظاهرا باعث برداشت غلط شده. این نشان دهنده ی ضعف شعر و شاعرش است. سعی می کنم تصحیح و اگر نشد حذفش کنم.
|
|
صدای باران می آید می روم دعایت کنم ... سلام زیبااااااااست بدرود
فاطمه معین زاده
1392/5/30 در ساعت : 20:46:6
به نام خدا
سلام
ممنون از حضور و اعلام نظر لطفتون
|
|
سلام همیشه خودم در حصار وزن ها خودم را حبس می کنم ولی از اینکه دوستان چونان شما به این زیبایی از این حصارها خود را می رهانند لذت م یبرم زیبا بود شاد و شاعر باشید یا علی
فاطمه معین زاده
1392/5/31 در ساعت : 12:1:9
به نام خدا
با اهدای سلام متقابل
ممنون از حضور و نظر لطفتون؛
و اما بعد؛
من هم مدتی در حصار یک وزن حبس بودم و حس درونم مرا به سمت آن وزن می کشاند
مدتی است که آزاد و رها در میان وزنهای دیگر می گردم و تجربه می کنم .
امتحان کنید، می ارزد! .
|
|