درد دل های یک زائر آشفته حال با آقا امام رضا(ع):
 
نه آهو ، نه کبوتر ... خسته ای بی بال و پر هستم
یکی از خیل ِ آدم های گیج ِ در به در هستم
 
پُر است از تلخی ِ غم های پی در پی مذاق ِ من
پُر از افسوس های پیش رو و پشت سر هستم
 
دلم را کاشتم در شوره زار ِ آرزوهایم
ولی تا چشم واکردم ، چه دیدم؟ : بی ثمر هستم!
 
تمام ِ روزها ؛ تکرار در تکرار در تکرار
دچار ِ روزهای شب نشین ِ بی سحر هستم
 
شبیه ِ کودکی که مادرش را در شلوغی ها ...
گُمم ، گریانم ، از بازار ِ شام آشفته تر هستم
 
شنیدم چشم های تو به آتش می کشد غم را
از این آتش که در قلبم شکفته ، شعله ور هستم
 
نه آهو ، نه کبوتر ... زائری امیدوارم که
برای درد دل با تو پُر از شوق ِ سفر هستم
 
ولی مثل خوره افتاده در جانم هراسی که ...
که من ؛ این روسیاه ِ ناصواب ِ بی هنر هستم
 
" اگر دست ِ رد ِ تو سینه ی من را بلرزاند...؟ "
از این زندان رهایم کن که در بند ِ "اگر" هستم
□
نه آهو ، نه کبوتر ... خسته ای بی بال و پر هستم


محمدرضا سلیمی
http://chardivarieejbari.blogfa.com