ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



مطلبی در خصوص شعر سانتریفوژها

سانتريفوژ ها
سانتريفوژ ها
كمي آرام‌تر
مگر عصر اعتدال نيست ؟

سانتريفوژها
بعد از اين
مشق شب‌هاي آرميتا را بنويسيد
سنگ قبر مجید را بشوييد
بخنديد 
بازي كنيد
مگر عصر اعتدال نيست؟
چرا گريه مي‌كنيد؟
مگر آن مرد كه در باران آمد
سرهنگ هم نبود
شاه كليد هم داشت
باز عباي كتاب خاكستري پوشيده است؟

كمي آرام‌تر
چرا گريه مي‌كنيد
مگر حنابندان اشتون نيست؟
مگر پنج انگشت غرب
بر شاخ شيطان گره نمي‌شود كه ما
حنجره‌هامان كمي بخوابد؟
حالا كه آقاي كمردرد
فاتح خنده‌هاي اشتون شده
چرا گريه مي‌كنيد؟
مگر كوكِ رفتنيد
كه اينگونه بي‌تابِ مصطفی شده‌ايد ؟
مگر عصر اعتدال نيست؟
چرا گريه مي‌كنيد؟
چرا كوك رفتنيد؟

برای حقیر در عالم شعر  چه چیز گفتن اهمیتی ندارد البته این بدان معنا نیست که چه چیز گفتن به شکل مطلق فاقد اهمیت است بلکه به صورت عام و نه در مدیوم شعر چه چیز گفتن اهمیت خاصی بلکه بالا تر از هر مقوله ای دارد
اصولا محتوا جوهره ای است که فاقد ساختار ،هم موضوعیت دارد و اما اگر بخواهد مفهومی و پیامی در ساختار شاعرانه ابرازشود آنگاه در بحث ارزش گذاری فرم شعر محتوا و مفهوم ارزش چندانی ندارند و حتی مفهومی (مثل شعر فوق  )که در معرض صدق و کذب قرار می گیرد شعر را از دایره ی شاعرانگی خارح می سازد قدرت اقناع و کوبندگی ذات شعر ان قدر باید پویا باشد که به طور کل مخاطب درگیر موضع گیری در برابر محتوا نشود که در این شعر مخاطب دچار چنین مواجهه ای می گردد(اگر به نظر کاربران در مورد این شعر توجه کنید متوجه این چالش مخاطب با محتوا خواهید شد )
پاگرد این شعر بر کلمه سانتریفوژ می گردد و متاسفانه این کلمه بر خلاف چرخه هسته ای در ساختار شعر آن قدر وجوهات شاعرانه ندارد  که بتواند برای آرمیتا مشق شب بنویسد بگذریم که دربست این تعبیرازآن دسته تعابیر لوث شده و خنکی است که کمترین احساس و عاطفه ای را  ایجاد نمی کند(قابلیت پردازش طنز هم ندارد )
بد بختانه واژه ی سانتریفوژ در ساختار این شعربه قدری  ناجور و بد قواره است که حتی در تولید طنز نیز نمی تواند کمکی به شعر بکند
کلمه سانتریفوژ پاگرد مناسبی برای بیان مخالفت با توافق با غرب در قالب شعر نیست حالا حالا ها این واژه معادل بمب اتم است این سانتریفوژهایی که در اسراییل و امریکا چرخیده و می چرخند و هزاران نفر را به کام مرگ فرو برده اند بار معنایی این کلمه را با یقین براینکه در کشور ایران با مقاصد صلح آمیز می چرخند تغییر نمی دهد کند بله می توان از بار وحشتناک  آن کاست اما شاعری توانا و قدرتمند از عهده این کار بر می اید و نه شاعر این شعر که بدون منطق شاعرانه می خواهد هر سطری را به آن بچسباند
شاعر محترم باید بدانند شعر با ردیف قرار دادن جملات عجیب و غریب به وجود نمی اید و اصلا چه اصراری هست که هر چیز در قالب شعر عرضه شود بعضی از مقولات بسیار مهم در ظرف شعر حیف می شوند از قبیل همین موردی  که در این شعر شاعر بدنبال طرح ان است .
شاعر می تواند مخالفت خود با توافق با غرب را همرا ه دلیل و نه فحش و ناسزا  بیان کند تعابیر ی مثل حنا بندان اشتون تخفیف یافته همین پیامک هایی است که با تکیه بر جنبه های اروتیک روزانه بین مردم رد و بدل می شود و گذشته از بار محتوایی آنها بسیار هم شاعرانه و زیبا هستند
خوب است که شاعر محترم در سطر هایی مثل حالا آقای کمر درد/ فاتح خنده های اشتون شده / دقت بفرمایند و حداقل در مورد وجه شاعرانه این سطرها شک به خود راه دهند
شک چندان چیز بدی نیست


 
 
 
کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1392/9/5 در ساعت : 0:26:33   |  تعداد مشاهده این شعر :  1451


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمد وثوقی
1392/9/6 در ساعت : 18:9:51
سلام بر استاد ایزدی گنابادی گرامی
مطالبی که از حضرتعالی خوانده‌ام همه خوب‌اند و مفید و صریح. به‌دور از استکبار و اوباش‌گری واژه‌ها.
در این نقد مطالبی است که به‌سادگی نمی‌توان از کنارش گذشت:
" قدرت اقناع و کوبندگی ذات شعر آن قدر باید پویا باشد که به طور کل مخاطب درگیر موضع گیری در برابر محتوا نشود"... " شعر با ردیف قرار دادن جملات عجیب و غریب به وجود نمی آید و اصلا چه اصراری هست که هر چیز در قالب شعر عرضه شود بعضی از مقولات بسیار مهم در ظرف شعر حیف می شوند". [البته احتمالاً منظورتان عرضه‌ی «مستقیم» در قالب شبه‌شعر است].

درباره‌ی سانتریفوژها:
به هیچ وجه قصد مقایسه ندارم اما بسیاری از اشعار تأثیرگذار در جامعه، چیز دندان‌گیری برای ادبا ندارند! با این حال مهم‌اند و قابل حذف از ادبیات مردمی هم نیستند. از قصد و غرض شاعر هم خبر ندارم؛ شخصاً مخاطب این متن را به‌اصطلاح "ادبا و خواص" نمی‌دانم. سانتریفوژها، متنی است بالاتر از شعار و فروتر از شعر، اما مناسب با حال و هوای جامعه‌ی مخاطب‌اش (چه موافق چه مخالف) به‌همین سبب ـ رعایت اقتضای حال مخاطب ـ بنده متن را در حد خودش ادبی و با آن توضیحی که قبلاً راجع به محتوای آن در دفتر شاعر محترم عرض کرده‌ام؛ قابل دفاع می‌پندارم. مثلاً این بند را خیلی پسندیدم:
"مگر آن مرد كه در باران آمد
سرهنگ هم نبود
شاه كليد هم داشت
باز عباي كتاب خاكستري پوشيده است؟"
آمدن مرد در باران، ذهن را به "آن مرد داس دارد" می‌کشاند و از آن جا به دعوای این روزهای داس و کلید! به هر حال این هم نوعی تخییل است که آگاهانه یا ناآگاهانه اتفاق افتاده است. یا:
"سانتريفوژ ها
كمي آرام‌تر
مگر عصر اعتدال نيست؟"
بنده که نمی‌توانم منکر ادبیت این دو بند بشوم به ویژه اولی. سه سطر دوم هم اگر چه در حد آن چهار سطر نیست اما از نوعی تخییل هم خالی نیست. به‌جز این دو بند، درباره‌ی قسمت‌های دیگر کار با شما موافقم. آرمانی نیست اما همین حد هم برای توفیق نسبی شاعر جوان خوب است.
درود بر شما
یا علی (ع)
صادق ایزدی گنابادی
1392/9/6 در ساعت : 22:13:19
سلام بر استاد عزیز وثوقی
گفتگو و دیالوگ در مورد یک شعر منجر به فراوری فرهنگی و تعدیل و بازسازی فکری می گردد
عرایض حضرت عالی در مورد شعر جناب مجنون به شدت راه گشا ، منطقی و عالمانه هستند حتما اگر حقیر چنین نوشته ای را در خصوص شعر سانتریفوژ می خواندم طوری دیگری در مورد آن می نوشتم به هرحال از اینکه نوشته حقیر را مورد توجه قرار داده اید بسیار متشکرم
یکی از دوستان حرف قشنگی می زد می گفت حرف غلط دو پاداش دارد ولی حرف درست یک ثواب
حرف غلط یک ثوابش به دلیل این است که به هر حال صاحبش زحمتی کشیده ،صغری کبری ای چیده تا درست جلوه کند و ثواب دیگرش نیز به این دلیل است که باعث می شود حرف درستی که قبلا در ذهن بوده بازنمایی تولید شود
ولی حرف درست فقط یک پاداش به دلیل درست بودنش دارد
ولی ما با هم کنار می آییم نصف ثواب مال حرف غلط من و نصف ثواب مال حرف درست شما
خداوند به شما خیر سلامتی عطا کند
عباس خوش عمل کاشانی
1392/9/5 در ساعت : 4:50:10
درود بر عموصادق عزیز و موشکاف و همه چیز تمام....به نظر دوستار «سانتریفوژها» کاربرد طنز تواند داشت.مثلا-با مدنظر قرار دادن ضرب المثل قوز بالای قوز-:
چو خاموش شد سانتریفوژها
شد افزوه یک گوژ بر گوژها...
در پناه حضرت حق باشید.
صادق ایزدی گنابادی
1392/9/5 در ساعت : 6:51:16
سلام بر استاد بزرگ و جوانمرد عباس خوش عمل
در بیتی که شما فرموده بله
علی‌رضا رضایی (مجنون)
1392/9/5 در ساعت : 3:14:0
سلام اقاي گنابادي
ممنونم از لطفتون
صادق ایزدی گنابادی
1392/9/5 در ساعت : 7:3:24
سلام بر جناب اقای رضایی
تمام آن چیزی که این سایت را به لحاظ فنی از بهترین سایت های شعر کشور کرده است مرهون سر انگشت با کفایت شماست
عبدالله عمیدی
1392/9/6 در ساعت : 7:43:54
سلام
ما که خوشمون اومد و کمی در احساس روزهای حماسه و عزت بارانداختیم
درود بر شما
محمد حسن بذرکار (محب)
1392/9/8 در ساعت : 9:26:1
سلام ودرود مجدد
جسارت بنده رو میبخشید
ولی میخواستم از شما درخواست کنم شعر بی بی بی کفن در دفتر شعر بنده رو نقد کنید تا بیاموزم
ممنون میشم
حسین نبی زاده اردکانی
1392/9/5 در ساعت : 3:22:13
ما ذرّه و رهبری چنان هسته
دربیت به اقتدار بنشسته
گوید بر پا چو برق بر پاییم
گوید برجا چو کوه برجاییم
از بمب اتم بریّ و بیزاریم
برنامه حذفش ازجهان داریم
........1385
سانتریفوژها به چرخش خویش
باز هم در مدار می چرخند
همچو سازندگان مخلص خویش
با اشارات یار می چرخند
تند یا کندتر ندارد فرق
چون ولایت مدار می چرخند
چرخ اگر بر خلاف ما چرخد
باز با اقتدار می چرخند
صادق ایزدی گنابادی
1392/9/5 در ساعت : 7:6:57
سلام بر جناب اردکانی
از توجه حضرت عالی متشکرم
محمد وثوقی
1392/9/7 در ساعت : 1:58:52
سلام علیکم استاد
نقدهای حضرتعالی همیشه مستند و بر پایه و اساسی درست شکل می‌گیرند؛ خط‌خطی بنده فقط در حد اختلاف سلیقه در یکی دو مورد کوچک بود و بس... حرف غلط، جسارت بنده است در برابر بزرگانی چون شما.
جهت ادخال السرور:
این کنیه‌ی "استاد" هم برای ما حکایت‌اش شده حکایت نادرقلی و آن داستان معروف، با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن! منتهی او حکومت را به دست آورد بنده می‌ترسم در اثر مکنّی شدن به این کنیه و لاجرم احتمال اخذ حقوق و مزایای مربوطه، دهک‌مان بالا برود و از بیخ یارانه‌سوز بشویم! به پیر و پیغمبر قسم که بنده استاد نیستم!
درود بر شما
یا علی (ع)
صادق ایزدی گنابادی
1392/9/7 در ساعت : 15:28:37
سلام بر اندیشمند محترم جناب محمد وثوقی
چشم جناب وثوقی بنده از این به بعد حضزت عالی را اندیشمند خطاب می کنم شما هم حقیر را اگر کنیه ضرورت دارد عمو صادق خطاب بفرمایید
علی‌رضا قزوه
1392/9/6 در ساعت : 10:23:20
اين شعر را قبل از نشر بنده خواندم و جناب سعيدي راد عزيز هم خواندند و مديران سايت هم ديدند. البته جناب سعيدي راد گفتند كه كاش نشر نشود و اتفاقا چون رگه هايي از شعر بودن داشت و نگاه شاعرانه و دردمندي من گفتم چاپ شود ضمن آن كه صاحب شعر يك شاعر حرفه اي و قديمي نيست يك شاعر جوان با بيست و دو سال سن است كه چند ماهي ست شعر را جدي گرفته و نسبت به زمان شعر سرودنش هم خيلي رشد كرده. نظري هم در زير شعرش گذاشتم كه كمي اميدوارتر باش و ما بزرگواري چون حضرت آقا را داريم. شيوه نقد شما بزرگوار را نمي پسندم چون شيوه ي معلمانه و مشوقانه نيست. حتي سانتريفوژ در اين شعر بسيار خوب جا افتاده و آرميتا و خيلي از واژگان ديگر به درستي انتخاب شده اند و عجبا كه تواضع را از كوچك تر مي بينم و جناب رضايي با بزرگواري از شما تشكر هم كرده اند. اين چيزي بود كه بايد مي گفتم.
صادق ایزدی گنابادی
1392/9/6 در ساعت : 14:17:38
سلام بر استاد بزرگوار جناب قزوه
من خودم را نقاد نمی دانم چرا که نقد نیاز به اسباب و لوازمی دارد که در نزد این حقیر بی سواد وجود ندارد تا کنون نیز چیزی حدود صد و پنجاه مطلب در خصوص اشعار دوستان سایت نوشته ام و اگر حضرت عالی حتی کلمه ای از حقیر بیاورید که من نوشته های خودم را نقد خواند ه ام به شما جایزه می دهم
و اما در خصوص کلمه سانتریفوژ باید خدمت شما عرض کنم هر کسی نسبت به کلمات بر خورد روان کاوانه ی خاصی دارد و بنده نمی توانم این کلمه را با برچسب هایی که جناب مجنون به ان الصاق کرده اند بپذیرم دلیلش را هم گفته ام
وبه شما هم حق می دهم که بر خلاف حقیر فکر کنید و اصلا خصوصیت علوم انسانی نیز همین است که کسی حرفی را می زند و دیگری عکس ان را می گوید و هر کس هم دلیل خاص خود را د ارد
واما شیوه نوشتن بنده در مورد اشعار همین است که می بینید اگر معلمانه نیست و یا مشوقانه نیست کاری نمی شود کرد اصولا نوشتن برای من مثل راه رفتن است وبرای من پنجاه ساله دیگر تغییر نوع راه رفتن ممکن نیست و اگر حضرت عالی به عنون مدیر سایت این گونه نوشتن را به صلاح نمی دانید می توانید کاربری حقیر را حذف فرمایید (با اطلاع قبلی چون بنده از مطالبم بتوانم گپی بردارم )چون بنده همانطور که به اقای سیاهپوش هم گفتم مدیران سایت را را مومن وسالم می دانم و می خواهم در فضای مجازی فقط با این سایت کار کنم البته جناب قزوه خود حضرت عالی مسبوق هستید که با گسترش فضاهای مجازی اندک جایی برای نوشته های حتی مثل منی بیسواد نیز هست ولی مشکل این جاست که من بعضی از سایت ها را چندان در چهار چوب اخلاقیات نمی بینم
از این که مصدع اوقات شریف شما شدم عذر خواهم
محمد حسن بذرکار (محب)
1392/9/6 در ساعت : 10:27:7
فقط سانت به سانت فیوز وفیوژهای احساساتم در کلمه کلمه این مطلب شما غنی سازی شده اگر نروم بازرسان به چند جرم تعلیقم خواهند کرد
بازدید امروز : 10,540 | بازدید دیروز : 7,712 | بازدید کل : 121,726,008
logo-samandehi