ولی بدون هیشکی مامان نمیشه
من ریشه و زن بابا مثل تیشه
بابا اگر بده گناه من چیس ؟
هیشکی برای من مثه مامان نیس
می خوای فقط رها بشی ودرری
بلای شادی ها بشی ودری !
تورو خدا کمی به فکر من باش
واسه تنم گرمی پیر هن باش
سخته برام نگاهتو نبینم
صورت مثل ماهتو نبینم
تو مادری واشکمو ندیدی!
نه از بابا که از منم بریدی !
چگونه من ببخشمت مامانی
چرا می خوای بری پیشم نمانی
پای غرور تو فدا می شم من
مثل یه ساز بی صدا می شم من
پناه بی پناهی ام تو هستی
تو هم که این جوری منو شکستی
زن بابا آفت بهارم می شه
باعث بغض بی شمارم می شه
نرو! که بی تو مرگ سراغم می یاد
خزان بی رحم توی باغم می یاد
شعرای اقتداری رو نخوندی ؟
کمی کنار گریه هاش نموندی
زار زدناشو کرشدی مامانی ؟
هنوز میخوای که دردا شو نخوانی !
ببین برای دخترش چی گفته
چه شب هایی که تا سحر نخفته
خوبه که مثل او تو هم شاعری
برای فهم گفته هام قادری!
عاطفه ی مادری از تو دوره؟
احساسای شاعری از تو دوره؟
....
فقط یادت باشه بی تو می میرم
پیش خدا دامنِتو می گیرم
شاعر قصه گوی من خسته شد
در های آرزو به روش بسته شد
بداهه بود اگه نمی پسندی
می خوام جای گریه بهش نخندی
بااینهمه دردایی که به رج شد
درازیش از مشهد تا کرج شد
گرچه میدونم نمی خوای بخونی
می خوای که اسب خودتو برونی
ولی هنوز می خوام پیشم بمونی
تو گوش من عسل جونم بخونی
حسین نبی زاده اردکانی
1392/12/8 در ساعت : 6:6:8
مامان جونم اگه بناست بمیری
اگه تو چنگ سرطان اسیری
اسیر دردی من دارم می بینم
تو کوه صبری من دارم می بینم
موهای تو ریخته سرت شده صاف
دوست دارم با همه ی این اوصاف
تا وقتی هستی من به پات می شینیم
دوست داره بابا دارم می بینم
تا وقتی هستی زن بابا نمی خوام
بابام قسم خورده منم نمی خوام
مامان جونم اگر که پرکشیدی
رفتی بهشت اونجا خدا رو دیدی
از اون بالا برای ما دعا کن
برا ی بابا فکر یه زن بابا کن
زنی که مثل تو باشه مهربون
به یاد تو بهش بگم مامان جون
پنج شنبه ها با هم میایم سراغت
تو دل من هیشه داغه داغت
|