ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



یا هر چه هست...

دلبرا ! یارا! نگارا! نازنین! یا هر چه هست !

تا که از چشمت فتادم ، شیشه ی عمرم شکست

در دلت گر جا ندارم ، مرگ بادا قسمتم !

زندگی بی عشق تو بیهوده و بی فایده ست 

زخمه ی ساز صدایت عقل و هوشم را پراند 

مردمان با طعنه گویندم : « شدی مطرب پرست ؟» 

جرعه آبی دست من دادی ندیدی بعد از آن 

بی می و بی باده از آن جرعه گشتم مست ِ مست؟!

ناز ِ آن چشمی که یک تصویر کوچک از تو دید 

بعد از آن تا انتها بر خوبرویان ، دیده بست

عاشقت شد بی گمان ، مرد و زن و پیر و جوان 

هر که یک ساعت به پای درد و دل هایم نشست 

مدعی خاموش ماند از نهی عشقت چون که دید 

هر پری رویی تو را دیده به مهرت مایل است 

من بد، اما عاشقم، با من مدارا کن فقط

دلبرا ! یارا ! نگارا ! نازنین ! یا هرچه هست!

کلمات کلیدی این مطلب :  نفیسه سادات موسوی ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1392/12/15 در ساعت : 23:58:24   |  تعداد مشاهده این شعر :  1779


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

صادق ایزدی گنابادی
1392/12/19 در ساعت : 20:16:25
سلام بر شاعر محترم
شعر به لحاظ زبانی به شدت دفرمه و دچار کهنگی آزار دهند ه ایست البته بسیار جفا بر شعر گذشتگان خواهد بود که ما این شعر را غزلی کلاسیک بدانیم چرا که در همان ساحت هم دچار اشکالات فراوان است
و اما این ضعف ها در کجاست ؟
1-ردیف کردن مترادفاتی مثل می و باده بیهوده و بی فایده عقل و هوش فقط برای پر کردن وزن خالی از هر گونه خاستگاه شاعرانه
2- در مصراع اول عبارات "یا هرچه هست "مبتذل ،سست و بی معنی جلوه می کند شاعر یا عاشق و یا هر دو معشوق را با عناوین کلیشه ای خالی از هرگونه درد شاعرانه مورد خطاب قرار می دهد و ناگهان حوصله اش سر می رود و چون خودش می داند که عناونین که بکار برده است بر روح مخاطب ننشسته است با عبارات "یا هرچه هست "خودش را خلاص کرده است
3- کلمات فتادم به جای افتادم گر به جای اگر پسندیده مخاطب امروز نیست شاعر محترم آگاه باشند که این کاربرد ها پسندیده نظام زیباشناختی نسل امروز نیست
4-"مردمان با طعنه گویندم" اتصال ضمیر متصل م به فعل در نقش متمم به شدت به دفرمه شدن شعر منجر شده است
5-چهار بار کلمه عشق و مشتقات ان در این غزل به کار رفته است این نوع استفاده و به کار گیری از این کلمه واقعا تبدیل به یک معضل شعری شده است که باید برایش فکری اساسی کرد
شاعر محترم به این غزل سعدی بزرگ توجه بفرمایند در ان عشق موج می زند در حالیکه نامی از کلمه ی "عشق "به شکلی کلی و فاقد حس آن طور که شاعر شعر مورد اشاره بکار برده است ، برده نشده است
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی / چه خیال‌ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
به چه دیر ماندی ای صبح که جان من برآمد / بزه کردی و نکردند موذنان ثوابی
نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواند/ همه بلبلان بمردند و نماند جز غرابی
نفحات صبح دانی ز چه روی دوست دارم/ که به روی دوست ماند که برافکند نقابی
سرم از خدای خواهد که به پایش اندرافتد/ که در آب مرده بهتر که در آرزوی آبی
دل من نه مرد آنست که با غمش برآید / مگسی کجا تواند که بیفکند عقابی
نه چنان گناهکارم که به دشمنم سپاری / تو به دست خویش فرمای اگرم کنی عذابی
دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی / عجبست اگر نگردد که بگردد آسیابی
برو ای گدای مسکین و دری دگر طلب کن /که هزار بار گفتی و نیامدت جوابی
6-در بیت عاشقت شد بی گمان مرد و زن و پیر و جوان /هرکه یک ساعت به پای درد دل هایم نشست به نظر می رسد اشکال دستوری اتفاق افتاده است شاعر در مصراع اول جمله ساده کاملی را می اورد" بی گمان مرد و زن عاشقت شد "
و در مصراع دوم قسمتی از یک جمله شرطیه (وابسته )را وارد چرخش زبان می کند که در حقیقت هسته ی این جمله در دایره متن موجود نیست اگر شاعر می توانست مصراع اول را هسته مصراع دوم قرار دهد اشکال بر طرف می شد
7-شاعر محترم آگاه باشند که نمی توان بعضی از حروف اضافه را حذف کرد و اگر شاعر به علت تسلط نداشتن بر زبان به ضرورت وزن حرف اضافه را حذف کرد به شدت نا همگون و نا جور جلوه می کند درست مثل این دکمه کت حقیر که نخ ان بر جای است ولی دکمه موجود نیست چنین اتفاقی در مصراع "جرعه ابی دست من دادی ندیدی بعد از ان "افتاده است فعل داد از ان دسته افعالی است که حذف حرف اضافه ان نا رواست
8-ورود بعضی از المانها بدون تمهید اندیشی شعر را از دایره هم ذات پنداری با مخاطب دور می کند داخل شدن جرعه ابی که از دست معشوق به عاشق رسیده است همین حکم را دارد البته حتما شاعر از این تصویر ما به ازای خاصی در نظر دارد که برای شخص او مهم است اما برای مخاطب بازساز ی منطقی نشده است در سه بیت اول با معشوقی روبرو هستیم که عاشق از چشمش افتاده است و شیشه عمر عاشق را شکسته است ساز صدایش هم پذیرفتنی است اما سر کله جرعه اب از کجا پیدا شد جواب ان در منطق شعر وجود ندارد ؟
9- استفاده از فعل دعایی در شکل و شمایلی که شاعر به کاربرده است زجر اور است
نفیسه سادات موسوی ایرایی
1392/12/20 در ساعت : 14:54:22
سلام . بسیار ممنونم از توجه و نقد با حوصله تون. ابتدای راه شعرم و امیدوارم با توجهات دوستان شاعر کم کم به رفع نقص ها بپردازم و شعر اصولی و در عین حال زیبا بگم. خیلی ممنون از زمانی که گذاشتین
هادی ارغوان
1392/12/19 در ساعت : 1:22:55

باسلام وعرض ادب
مصراع اول به وضوح دارای اشکال دستوری است، بعدازمخاطب موصوف ، آوردن "یاهرچه هست" به هیچوحه ربطی به دلبرونگاروویارو.....پیدانمی کند.
به نظرم مصراع اول یک جاذبه
ی مصنوعی داردکه درقالب جمله ی "یاهرچه هست" خواننده راموقتن جذب می کند ولی این جاذبه به طول نمی انجامد چراکه باچندبارخواندن " البته دقیق خواندن" مصراع اول براحتی می توان ضعف دستورزبان آنرادریافت من برای این که معنای مصرع رابفهمم این گونه خواندمش " .... ... یاهرچه هستی " درهردوصورت هست یا هستی هرکدام که باشد منجربه فروکاستن مقام مخاطب " یارونگارو.." وکم اهمیتی وحتا بی اهمیتی آن ها شده است تحت اللفطی وعامیانه آن میشود:هرکه هستی باش .....
درادامه بیهوده و بی فایده یک معنادارندویکی شان حشومحسوب می شود.
وهمچنین می وباده.
وبازدرادامه
زخمه ی ساز صدایت عقل و هوشم را پراند
بایدتوجه داشت زخمه ی ساز صداتولیدمیکندواین صداست که تاثیرگذاراست نه زخمه.
درکل ترکیب "زخمه ی سازصدا"ناهمگون است و "صدای زخمه ی ساز " منطقی و ......
ناز ِ آن چشمی که یک تصویر کوچک از تو دید
نازم آن چشمی....
به نظرم مصراع راغنی ترمی کند.
یاحق
نفیسه سادات موسوی ایرایی
1392/12/20 در ساعت : 14:55:0
سلام . ممنونم نکات به جایی رو اشاره کردین. انشالله در صدد رفع شون در شعر های دیگرم بر بیام . ممنون از توجهتون
خدابخش صفادل
1392/12/16 در ساعت : 11:19:25
درود! وضوح آفت شعراست.
حسن پاکزاد
1392/12/17 در ساعت : 13:47:59
سلام

فضای کلاسیک در کل شعر حاکم بود
بنظرم زبان شعر جا واسه کار کردن داره
محمدمهدی عبدالهی
1392/12/23 در ساعت : 18:37:31
سلام و عرض ادب بزرگوار
زیبا بود
دست مریزاد
شکیبا غفاریان
1392/12/16 در ساعت : 11:50:12
چه زیبا تلفیق کرده اید زبان امروز و دیروز را
درودتان
علی فردوسی
1392/12/20 در ساعت : 13:14:40
سلام

دیدم یکی از دوستان نوشته اند "یا هر چه هست" اشکال دستوری دارد. علت این است که ابتدای مصراع "دلبرا، یارا، نگارا" به دلیل داشتن الف منادی همگی دوم شخص هستند ولی "یا هرچه هست" سوم شخص است. یا باید باشد "یا هرچه هستی" تا درست شود که از آنجا که قافیه است نمی شود. می شود کلمات اول را هم عوض کرد تا سوم شخص شوند ولی چون در ادامه شعر همه جا دوم شخص داریم خوب نیست
حسین احسانی فر
1392/12/16 در ساعت : 10:57:41
درود بر شما
زیبا بود
ردّ المطلع خوبی داشت
مصطفی معارف
1392/12/17 در ساعت : 11:48:36
ناز ِ آن چشمی که یک تصویر کوچک از تو دید

بعد از آن تا انتها بر خوبرویان ، دیده بست

به به این شعر فاخری است سرکار خانم لذت بردم .
غلامرضا محمدی (کویر)
1392/12/16 در ساعت : 20:47:14
درود دود بر احساس ظریف شما/بهره ها بردم چندانکه غم از خاطر کویریم رفت هر چند غمهای رویایی نهفته در احساس یاران در اندوهی تازه فرومیبردم
بازدید امروز : 8,674 | بازدید دیروز : 7,712 | بازدید کل : 121,724,142
logo-samandehi