یکی از قابلیت های شعر آزاد تصویر سازی و وامکان طرح روایت است.این امکان اگر در کنار تکنیک های شعر سپید قرار گیرند می توانند به موفقیت شعر کمک کنند واگر در شعری به آفرینش تصویر وخلق روایت توجه بیشتری شده باشد می توان از آن به پاشنه آشیل شعر یاد کرد چرا که شعر در دامن تصویرسازی وروایت هایی می افتد که مارا از هدف اصلی که همان آفرینش شعر است دور می کند.در شعر روبرو با اینگونه فضایی روبرو هستیم.شاعر از کد هایی استفاده کرده است که بعضی از آن ها برای مخاطب رمز گشایی نشده است یا اگر نام کد بر ان نگذاریم با ید بگوییم ارتباط افقی واژه ها گاه سطر های زیبایی ایجاد کرده که در ارتباط با دیگر سطر ها موفق نبوده است ودر حقیقت ارتباط عمودی سطر ها وسیر طبیعی شعر دچار اشکال شده است.
باید به چنارهای همسایه چشم زخم بیاویزم
شاید کلاغی روی سیم های تلفن راه رفته باشد
وقتی نت های بریده بریده ی نفس هایم را
مخابره می کردم
در سطر اول آویختن چشم زخم به چنار های همسایه تصویر قابل قبول وزیبایی برای شروع شعر است،اما با خوانش همین سطر این سوال به ذهن مخاطب میرسد که:چرا؟ روند طبیعی شعر ایجاب می کند که شاعر در سطر دوم به جواب این سوال رسیده باشد .شاعر می گوید: شاید کلاغی روی سیم های تلفن راه رفته باشد
وقتی نت های بریده بریده ی نفس هایم را
مخابره می کردم
این سوال پیش می آید که چنار های همسایه چه ربطی به سیم های تلفن ونت های بریده بریده دارد؟ممکن است ترکیب چنار های همسایه یک پیشینه ی ذهنی برای شاعر به همراه داشته است ولی این پیشینه ذهنی برای مخاطب تعریف نشده است و نکته ی دیگر نت هایی است که مخابره می شود؛ ترکیب سیم های تلفن این آمادگی را بوجود می اورد که از کلمه هایی مثل مورس،سیگنال و مانند ان استفاده شود حال آنکه شاعر از نت های موسیقی برای ارائه پیام خود سود جسته است.این استفاده می تواند جایگزینی برای واژه های بالا باشدیا حداقل تداعی کننده آن علائم باشد ولی استفاده از تعبیر بریده بریده برای نت این محدودیت را به وجود آورده است که به نظر میرسد واژه ی مورس یا سیگنال اجبارا باید در این سطر استفاده می شد.
ادامه ی شعر فقط یک واگویه یا درد دل خالی از عناصر شاعرانه است:
و تو آن قدر
گل های قالی را شمردی
که ساعت ها سرگیجه گرفتند
و زمان ایستاد
و نیز بر گشت ناموفق به یکی از عناصر سطر های بالایی مقداری به گسیختگی شعر وبه هم ریختن محور عمودی کمک کرده است:
روی پیشانی کلاغ هایی که
منقارشان پر بود
از لکنت های سرگردان و گل های گیج قالی
در سطرهای ابتدایی از کلاغی روی سیم های تلفن حرف می زند که قاعدتا باید فضایی بیرون از اتاق را به ذهن برساند که همین گونه هم هست،اماوقتی در چند سطر بالا منقار کلاغ ها از لکنت های سرگردان وگل های گیج قالی پر میشود این ارجاع نمی تواند با کلاغ های سطر دوم شعر ارتباطی منطقی وارجاعی موفق ایجاد کند. مگر اینکه بگوییم کلاغ در سطر دوم غیر از کلاغ سطر های اخیر است که در این صورت هم راه به جایی نبرده است.شاید حلقه ی طلایی اتصال وازه ها در شعر آزاد محور همنشینی واژه ها وتعابیر باشد که این همنشینی گاه نیازمند ایجادروابط بین واژگان می باشد که در این شعر این ارتباط چندان موفق نبوده است.
من باید هر روز
در امتداد سیم ها اسپند دود کنم
و تمام قالب های صابون را رشوه بدهم
تا وقتی ساعت ها بیدار می شوند
موسیقی دان بزرگی شده باشم
رشوه دادن قالب های صابون هم از ان تعابیری است که مخاطب دلیلی برای آوردن آن پیدا نمی کند
در پایان به بعضی از سطر هایی که ارتباط افقی یا عرضی واژه ها در ان موفق بوده به سطر های زیبایی انجامیده است اشاره می کنم:
تو فقط با دکمه های پیراهن ات بازی کنی...
باید به چنارهای همسایه چشم زخم بیاویزم
و آن قدر
گل های قالی را شمردی
که ساعت ها سرگیجه گرفتند
یک نکته دیگر در مورد شعرهای آزاد روایت محور به نظرم می رسد وآن اینست که نگاه روایت محور صرف در شعر آزاد مثل با برگ رو بازی کردن است.چرا که از قابلیت زبانی واژه ها چشم پوشیده ایم و چه خوبست که این تعبیر هم یادمان باشد که شعر اتفاقی است در زبان.
یاحق